کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فُکُلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فکلی
لغتنامه دهخدا
فکلی . [ ف ُ ک ُ ] (ص نسبی ) آنکه فکل دارد. (یادداشت مؤلف ). کسی که بشیوه ٔ اروپائیان لباس می پوشد. فرنگی مآب . شیک پوش . || نامی است که متدینین متعصب دوره ٔ ناصرالدینشاه به متجددین داده اند. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
فکلی
لغتنامه دهخدا
فکلی . [ ف ُ ک ُ ] (ص نسبی ) آنکه فکل دارد. (یادداشت مؤلف ). کسی که بشیوه ٔ اروپائیان لباس می پوشد. فرنگی مآب . شیک پوش . || نامی است که متدینین متعصب دوره ٔ ناصرالدینشاه به متجددین داده اند. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
جشن مریم
لغتنامه دهخدا
جشن مریم . [ ج َ ن ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از طعام و شراب مریم است که از جنبانیدن درخت حاصل میشد. (برهان قاطع) : فنادیها من تحتها الا تحزنی قد جعل ربک تحتک سریا.و هزی الیک بجذع النخلة تساقط علیک رطباً جنیا. فکلی و اشربی و قری عیناً...