کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَوَاکِهَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فواکه
لغتنامه دهخدا
فواکه . [ ف َ ک ِه ْ ] (ع اِ) اجناس میوه ها. ج ِ فاکهة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : دو ساعد او چون دو درخت است مبارک انگشت بر او شاخ و بر او جود فواکه . منوچهری .از فواکه و مشموم و حلاوتها تمتع یافتن ...
-
واژههای همآوا
-
فواکه
لغتنامه دهخدا
فواکه . [ ف َ ک ِه ْ ] (ع اِ) اجناس میوه ها. ج ِ فاکهة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ) : دو ساعد او چون دو درخت است مبارک انگشت بر او شاخ و بر او جود فواکه . منوچهری .از فواکه و مشموم و حلاوتها تمتع یافتن ...
-
جستوجو در متن
-
سبزه چی
لغتنامه دهخدا
سبزه چی . [ س َ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) نوعی زردآلو : و انواع فواکه زردآلوی سبزه چی و انبرود ملچی . (ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 137).
-
گیاه شور
لغتنامه دهخدا
گیاه شور. [ هَِ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) آنچه تلخ و شورمزه باشد از نبات و آن بمنزله ٔ فواکه است شتران را. حَمض : احمضت الابل ؛ خوردند شتران گیاه شوره . اِحماض ؛ گیاه شوره . (منتهی الارب ).
-
شکیکة
لغتنامه دهخدا
شکیکة. [ ش َ ک َ ] (ع اِ) گروهی از مردم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). گروه . (مهذب الاسماء). || راه . ج ، شکائک ، شکک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || گلو. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || خَنور که فواکه در آن نهند. (از منتهی الارب ).
-
مفاکهات
لغتنامه دهخدا
مفاکهات . [ م ُ ک َ ] (ع اِ) ج ِ مفاکهة: آتشی خوش برافروختند و از لطف محاورات ومفاکهات فواکه با ریحانی زمستانی برهم آمیختند. (مرزبان نامه چ 1317 ص 89). و رجوع به دو مدخل بعد شود.
-
حسین جزائری
لغتنامه دهخدا
حسین جزائری . [ ح ُ س َ ن ِ ج َ ءِ ] (اِخ ) ابن رضابن علی اکبربن عبداﷲ شوشتری نجفی فقیه اصولی بود. در شوشتر متولد شد و درنجف به سال 1291 هَ . ق . درگذشت . اوراست : فواکه الاحکام و جز آن . (اعلام الشیعه ٔ قرن سیزدهم هجری ص 392) (معجم المؤلفین از اعیا...
-
حلوای تر
لغتنامه دهخدا
حلوای تر. [ ح َ ی ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حلوای تازه : اگرحلوای تر شد نام شیرین نخواهد شد فرود از کام شیرین .نظامی .خانه ها سازد پر از حلوای ترحق بر او [ زنبور عسل ]آن علم را بگشود در. مولوی .|| کنایه از فواکه ٔ شیرین و سیراب چون سیب و ناشپات...
-
فاکهة
لغتنامه دهخدا
فاکهة. [ ک ِ هََ ] (ع اِ) میوه ، هرچه باشد، جز خرما و انگور و انار. (از منتهی الارب ). || درخت خرمای عجیب . (از اقرب الموارد). خرمابن بشگفت آورنده . (منتهی الارب ). || نوعی شیرینی . (اقرب الموارد). حلوایی است . (منتهی الارب ). || آنچه با خوردن آن خوش...
-
شعران
لغتنامه دهخدا
شعران . [ ش َ ] (اِخ ) نام کوهی نزدیک موصل که دارای گیاه بسیار و فواکه و طیور بیشمار است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کوهی است در موصل . گویند در نواحی شهرزور و نیز گفته اند در ناحیه ٔ باجرمی و موسوم است به جبل القندیل وقتی که از دقوقا...
-
مشموم
لغتنامه دهخدا
مشموم . [ م َ ] (ع ص ، اِ) مشک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || آنچه با بویی ادراک شود. (از اقرب الموارد). هر چیز بوئیده شده . (ناظم الاطباء) : بوئیدنی و آب روان دارد و میوه باشد و مشمومها. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 143...
-
حمض
لغتنامه دهخدا
حمض . [ ح َ ] (ع اِ) آنچه تلخ و شورمزه باشد از نبات . خلاف خله و آن بمنزله ٔ فواکه است شتران را و خله بجای نان . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). اشنان . حرض . اسم مجموع اشجار و نباتاتی است که ملوحتی داشته باشد و گویند مخصوص به اشنان است...
-
جوزالکوثل
لغتنامه دهخدا
جوزالکوثل . [ ج َ زُل ْ ک َ ث َ ] (ع اِمرکب ) بعضی جوزالقی نیز گویند. ثمر نباتی است هندی شبیه به خرنوب در شکل و رنگ و مستدیر و پهن و پوست او نازک و در جوف او غلافی شبیه بغلاف شابلوط و طعمش مثل باقلی و برگ او شبیه به لبلاب و گلش سفید در آخر سیم گرم و ...