کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فَلَقِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ](ع اِ) شکاف دهن . (منتهی الارب ). شکاف . ج ، فلوق : ضربه علی فلق رأسه ؛ یعنی بر مفرق و وسط سر او زد. (اقرب الموارد). || بلا و سختی . رجوع به فِلْق شود. || (مص ) شکافتن چیزی را. (منتهی الارب ). شکافتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ل َ ] (اِخ ) نام سوره ٔ صدوسیزدهم قرآن کریم که با آیه ٔ «قل اعوذ برب الفلق » آغاز شود و یکی از معوذتین است . (یادداشت مؤلف ). پیش از سوره ٔ الناس و بعد از سوره ٔ اخلاص .
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ل َ ] (ع اِ) هرچه شکافته شود، از روشنی بامداد یا سپیدی آخر شب که سرخی آفتاب است . || تمامه ٔ آفرینش . || زمین پست میان دو پشته . ج ، فلقان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای فراخ . (منتهی الارب ). || زمین مطمئن میان دو پشته ، و گف...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف ِ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ). داهیه . (اقرب الموارد). || کار شگفت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکاف دهان . (منتهی الارب ). || چوب و شاخ که آن را دونیم نمایند جهت کمان ، پس هر نیمه اش فلق باشد. || کمانی که از نیمه ٔ شاخ و چو...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف ُ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ). گویند: جاء بعلق فلق . (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
فلغ
لغتنامه دهخدا
فلغ. [ ف َ ] (ع مص ) سر شکستن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ](ع اِ) شکاف دهن . (منتهی الارب ). شکاف . ج ، فلوق : ضربه علی فلق رأسه ؛ یعنی بر مفرق و وسط سر او زد. (اقرب الموارد). || بلا و سختی . رجوع به فِلْق شود. || (مص ) شکافتن چیزی را. (منتهی الارب ). شکافتن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی )...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ل َ ] (اِخ ) نام سوره ٔ صدوسیزدهم قرآن کریم که با آیه ٔ «قل اعوذ برب الفلق » آغاز شود و یکی از معوذتین است . (یادداشت مؤلف ). پیش از سوره ٔ الناس و بعد از سوره ٔ اخلاص .
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف َ ل َ ] (ع اِ) هرچه شکافته شود، از روشنی بامداد یا سپیدی آخر شب که سرخی آفتاب است . || تمامه ٔ آفرینش . || زمین پست میان دو پشته . ج ، فلقان . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جای فراخ . (منتهی الارب ). || زمین مطمئن میان دو پشته ، و گف...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف ِ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ). داهیه . (اقرب الموارد). || کار شگفت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || شکاف دهان . (منتهی الارب ). || چوب و شاخ که آن را دونیم نمایند جهت کمان ، پس هر نیمه اش فلق باشد. || کمانی که از نیمه ٔ شاخ و چو...
-
فلق
لغتنامه دهخدا
فلق . [ ف ُ ل َ ] (ع اِ) بلا و سختی . (منتهی الارب ). گویند: جاء بعلق فلق . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
فلوق
لغتنامه دهخدا
فلوق . [ ف ُ ](ع اِ) ج ِ فَلق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
غباشیر
لغتنامه دهخدا
غباشیر. [غ َ ] (ع اِ) روشنی مابین شب و روز. (آنندراج ) (منتهی الارب ). سپیده دم . فلق .