کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فهمیده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فهمیده
لغتنامه دهخدا
فهمیده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف ) دریافت شده . درک شده . || دانا. عالم : آدم فهمیده ای است . || باخبر. مطلع. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فهم و فهمیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
نافهمیده
لغتنامه دهخدا
نافهمیده . [ ف َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) مقابل فهمیده . رجوع به فهمیدن و فهمیده شود.
-
هینام
لغتنامه دهخدا
هینام . [ هََ ] (ع اِ) هینوم . سخنی که فهمیده نشود. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
فهمیدگی
لغتنامه دهخدا
فهمیدگی . [ف َ دَ ] (حامص ) فهمیده بودن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
منفهم
لغتنامه دهخدا
منفهم . [ م ُ ف َ هَِ ] (از ع ص ) دریافت شده و فهمیده شده . (ناظم الاطباء).
-
هینوم
لغتنامه دهخدا
هینوم . [ هََ] (ع اِ) هینام . سخنی که فهمیده نشود. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). رجوع به هینام شود.
-
دنین
لغتنامه دهخدا
دنین . [ دَ ] (ع مص ) آهسته سخن گفتن که فهمیده نشود از آن . || بانگ کردن مگس . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
رهبل
لغتنامه دهخدا
رهبل . [ رَ ب َ ] (ع اِ) سخنی که فهمیده نشود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
-
متغتغ
لغتنامه دهخدا
متغتغ. [ م ُ ت َ ت ِ ] (ع ص ) آن که سخن او فهمیده نشود. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد). و رجوع به تغتغة شود.
-
اعتراض آمیز
لغتنامه دهخدا
اعتراض آمیز. [ اِ ت ِ ] (ن مف مرکب ) آنچه از آن اعتراض و خرده گیری فهمیده شود و عملی یا سخنی که بمنظور خرده گیری و انتقاد صورت پذیرد.
-
انغاء
لغتنامه دهخدا
انغاء. [ اِ ] (ع مص ) گفتن سخنی که فهمیده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). القاء کردن سخن را. (از اقرب الموارد).
-
مولا
لغتنامه دهخدا
مولا. (ص ) (اصطلاح عامیانه ) آدم آب زیرکاه و کم حرف و دانا و زیرک و رند و ناقلا و فهمیده . (فرهنگ لغات عامیانه ).
-
خنخنة
لغتنامه دهخدا
خنخنة. [ خ َ خ َ ن َ] (ع مص ) در بینی سخن گفتن که فهمیده نشود. منگیدن .(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).
-
دانسته
لغتنامه دهخدا
دانسته . [ ن ِ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) نعت مفعولی از دانستن . معروف . معلوم . (لغت تاریخ بیهقی ). علم : لایحیطون بشی ٔمن علمه . (قرآن 255/2)؛ ای معلومه . (منتهی الارب ).دانسته به بود ز ندانسته . ناصرخسرو. || فهمیده . معقول : مرد دانسته بجان علم و خرد راب...