کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فهلوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فهلوی
لغتنامه دهخدا
فهلوی . [ ف َ ل َ ] (ص نسبی ) پهلوی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به پهلوی و فارسی میانه شود.
-
جستوجو در متن
-
فهلویات
لغتنامه دهخدا
فهلویات . [ ف َ ل َ وی یا ] (اِ) ج ِ فهلوی و فهلویه . (فرهنگ فارسی معین ). || به ترانه های ملی ایران اطلاق شده است . رجوع به فهلویه شود.
-
فهلویه
لغتنامه دهخدا
فهلویه . [ ف َ ل َ وی ی َ / ی ِ ] (ص نسبی ، اِ) پهلوی . مؤنث فهلوی . (فرهنگ فارسی معین ). || کلمه یا جمله ای که به زبان پهلوی باشد. || شعری که به یکی از زبانهای محلی ایران - جز زبان ادبی و رسمی - به وزنی ازاوزان عروضی یا هجایی سروده شده و بخشی از آن...
-
مفعولاتن
لغتنامه دهخدا
مفعولاتن . [ م َ ت ُ ] (ع اِ) یکی از زحافات عروضی : و گاه گاه فاع لاتن را حرفی در می افزایند تا فاعی لاتن می شود و مفعولاتن به جای آن می نهند و بر مفعولاتن مفاعیلن فعولن فهلوی می گویند و آن را بر مفاعیلن مفاعیلن مفعولن می آمیزند و مستحسن می دارند. (ا...
-
روخ چکاد
لغتنامه دهخدا
روخ چکاد. [ چ َ ] (ص مرکب ) اصلع باشد. (فرهنگ اسدی ) . کلمتی است فهلوی ، روخ روده باشد و چکاد بالای پیشانی ، و بپهلوی روخ چکاد اصلع بود. (فرهنگ اسدی نخجوانی ) (از صحاح الفرس ). در نسخه ای از این فرهنگ دوخ چکاد بدال ضبط شده است . کچل ، که میان سر موی ...
-
استانبربونات گواذ
لغتنامه دهخدا
استانبربونات گواذ. [ ] (اِخ ) کیقباد... اندر ناحیه ٔ اصفهان بسیار آبادانی کرد و دیهها ساخت ، و آنرا استانبر بونارت کواذ نام کردند برزبان فهلوی و هنوز بجایست ، و بدیگر نام قم رود خوانند. (مجمل التواریخ و القصص ص 45). رجوع به استان ابرنو و تارت کواذ شو...
-
مشاکل
لغتنامه دهخدا
مشاکل . [ م ُ ک ِ ] (ع ص ) مانندشونده و هم شکل شونده . (غیاث ) (آنندراج ). هم چهر. مماثل . مشابه . مانند.مجانس . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مانند. مشابه .موافق . (ناظم الاطباء) : ... مانند الفت و انس به مشاکل و رغبت به تزاوج و شفقت بر فرزند و ابنای...
-
پهلوی
لغتنامه دهخدا
پهلوی . [ پ َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به پهله ، پارت ، پهلوانی . (جهانگیری ). فهلوی . (شرفنامه ) : بیامد هم اندر زمان بیدرفش گرفته بدست آن درفش بنفش نشسته بر آن باره ٔ خسروی بپوشیده آن جوشن پهلوی . دقیقی (از شاهنامه ٔ فردوسی ).همه کار ایران مر او را سپ...