کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فهرست گالوانی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فهرست نویس
لغتنامه دهخدا
فهرست نویس . [ ف ِ رِن ِ ] (نف مرکب ) فهرست نویسنده . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه فهرست کتب یا مطالب را تهیه و تدوین کند. || مأمور دولت که به نوشتن فهرست اسامی موظف بود. (فرهنگ فارسی معین ) : میرزا محمدعلی سررشته دار و فهرست نویس خزانه ٔ نظام . (مرآةا...
-
فهرست نویسی
لغتنامه دهخدا
فهرست نویسی . [ ف ِ رِ ن ِ ] (حامص مرکب ) کار فهرست نویس . نوشتن فهرست . رجوع به فهرسة شود.