کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فنو پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فنو
لغتنامه دهخدا
فنو. [ ف َن َ / نُو ] (اِ) فریب و غرور. || (ص ) فریفته و مغرور. (برهان ). فریفته . غره . (صحاح الفرس ).
-
جستوجو در متن
-
فتو
لغتنامه دهخدا
فتو. [ ف َ ت َ ] (ص ) عربده جوی و مغرور. بصورت فنو هم آمده است . (برهان ). رجوع به فنو و فنودن شود.
-
پن تاپل
لغتنامه دهخدا
پن تاپل . [ پ َ پ ُ ] (اِخ ) نامی است که در قدیم به بسیاری از کوره ها که شامل پنج شهر بزرگ بود اطلاق میشد مخصوصاً پن تاپل لیبی یا برقه (قورینا یا قیروان ) ارسی نوئه ، افولونی ،برنیس یا برنیقه و پتولمائیس (بطلمیوسیه ) و پن تاپل فلسطین (سُدوم ، غُمُره ...
-
دند
لغتنامه دهخدا
دند. [ دَ ] (اِ)دنده . استخوان پهلو. (از برهان ) (لغت محلی شوشتر) (از فرهنگ جهانگیری ). ضلع. (ناظم الاطباء). استخوان پهلو که آن را دنده نیز گویند. (آنندراج ) : به جای سینه دهان و به جای گردن چشم به جای دندش تارک به جای کتف عذار. مختاری (از جهانگیری )...