کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
نجم الدین
لغتنامه دهخدا
نجم الدین . [ ن َ مُدْ دی ] (اِخ ) فلکی شروانی ، ملقب به نجم الدین . رجوع به فلکی شروانی شود.
-
ساکب الماء
لغتنامه دهخدا
ساکب الماء. [ ک ِ بُل ْ ] (اِخ ) دلو. (اقرب الموارد). نام دیگر صورت فلکی دلو است .
-
آلةالمطبعة
لغتنامه دهخدا
آلةالمطبعة. [ ل َ تُل ْ م َ ب َ ع َ ] (اِخ ) از صُوَر فلکی .
-
ذوعضادة
لغتنامه دهخدا
ذوعضادة. [ ع ِ دَ ] (ع اِ مرکب ) آلتی است از آلات هندسی و فلکی .
-
میزار
لغتنامه دهخدا
میزار. (اِخ ) (اصطلاح فلکی ) نام ستاره ٔ دوم دم دب اکبر. (یادداشت مؤلف ).
-
اریدان
لغتنامه دهخدا
اریدان . [ اِ ] (اِخ ) صورتی از صور فلکی جنوبی و ستاره ٔ آخرالنهر در آن است .
-
پهابس
لغتنامه دهخدا
پهابس . [ ب َ ] (اِ) از اصطلاحات فلکی هندی . (ماللهند بیرونی ص 265).
-
گاما
لغتنامه دهخدا
گاما. (اِ) حرف سوم از الفبای یونانی ( g ) و نام حرف غ در همین زبان است و به عربی غما گویند. (فهرست ابن الندیم ص 24). || نام حرف سیم از حروف فلکی است و آن علامت ستاره ٔ قدر سیم صور فلکی است و صورت آن این است : gگاما
-
جسم عنصری
لغتنامه دهخدا
جسم عنصری . [ ج ِ م ِ ع ُ ص ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل جسم فلکی . یکی از دو قسم جسم بسیط. رجوع به جسم فلکی و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی ، مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل . رجوع به علی فلکی شود.
-
علی همدانی
لغتنامه دهخدا
علی همدانی . [ ع َ ی ِ هََ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن حسن بن قاسم بن حسن بن علی همدانی . مشهور به فلکی و مکنی به ابوالفضل . رجوع به علی فلکی شود.
-
فلکیة
لغتنامه دهخدا
فلکیة. [ ف َ ل َ کی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث فلکی . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلکی شود. || علم راجع به فلک . ج ، فلکیات . رجوع به فلکیات شود.
-
صور بروج
لغتنامه دهخدا
صور بروج . [ ص ُ وَ رِ ب ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
-
صور جنوبی
لغتنامه دهخدا
صور جنوبی . [ ص ُ وَ رِ ج َ / ج ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.
-
صور شمالی
لغتنامه دهخدا
صور شمالی . [ ص ُ وَ رِ ش َ / ش ِ / ش ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صور فلکی شود.