کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلسفة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فلسفه
لغتنامه دهخدا
فلسفه . [ ف َ س َ ف َ / ف ِ ] (معرب ، اِ) اصل کلمه یونانی و مرکب از دو جزء است : فیلوسس به معنی دوست و دوستدار و سوفیا به معنی حکمت . علم به حقایق موجودات به اندازه ٔ توانایی بشر. حکما بطور کلی فلسفه را بر دو قسم تقسیم کرده اند: فلسفه ٔ عملی یا حکمت ...
-
اصحاب فلسفه
لغتنامه دهخدا
اصحاب فلسفه . [ اَ ب ِ ف َ س َ ف َ / ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پیروان حکمت .فیلسوفان . فلاسفه . حکما. رجوع به همین کلمه ها شود.
-
انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی
لغتنامه دهخدا
انجمن ایرانی فلسفه و علوم انسانی . [ اَ ج ُ م َ ن ِ ی ِ ف َ س َ ف َ / ف ِ وَ ع ُ م ِ اِ ] (اِخ ) انجمنی است وابسته به یونسکو که در تهران توسط عده ای از دانشمندان تأسیس شده و هدفهای آن از اینقرار است : الف : سعی در پیشرفت تحقیقات و تتبعات مربوط به فل...
-
جستوجو در متن
-
لوغس
لغتنامه دهخدا
لوغس . [ غ ُ ] (معرب ، اِ) در یونانی به معنی عقل . در فلسفه ٔ افلاطون ، خدا که منبع مثل است . در فلسفه ٔ افلاطونیان جدید، یکی از مظاهر الوهیت . در فلسفه ٔ مسیحی ، کلمه ٔ خدا و شخص دوم تثلیث .
-
مفلسف
لغتنامه دهخدا
مفلسف . [ م ُ ف َ س ِ ] (ع ص ) فلسفه دان . فلسفه باف . اهل فلسفه : همچو آن مرد مفلسف روز مرگ عقل را می دید بس بی بال و برگ .مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 269).
-
ادریه
لغتنامه دهخدا
ادریه . [ اَ ری ی َ / ی ِ ] (از ع ، ص نسبی ، اِ) (فلسفه ٔ ...) فلسفه ای که پیروان آن مدعی بودند که معرفت تام بذات و صفات الهی دارند.
-
الهیة
لغتنامه دهخدا
الهیة. [ اِ لا هی ی َ ](ع ص نسبی ) مؤنث الهی یعنی خدایی . منسوب به خدا.- فلسفه ٔ الهیه . رجوع به فلسفه و حکمت و الهی شود.
-
التقاطیون
لغتنامه دهخدا
التقاطیون . [ اِ ت ِ طی یو ] (اِخ ) نام گروهی از فلاسفه ٔ قدیم است که از هر مکتبی از مکاتب فلسفه قولی را اخذ کردند و از مجموع آن ، اقوال فلسفه ای بوجود آوردند. (از سیر حکمت ).
-
رابیه
لغتنامه دهخدا
رابیه . [ ی ِ ] (اِخ ) فیلسوف فرانسوی . در برژراک متولد شد شاگرد دانشسرای عالی بود. در 1869 م . در فن فلسفه آگرژه شد سپس در مون توبان در تور بتدریس فلسفه پرداخت و سرانجام در مدرسه ٔ شارلمان پاریس از (1871 - 1888 م .) بتدریس فلسفه مشغول شد.
-
قابلیت قابل
لغتنامه دهخدا
قابلیت قابل . [ ب ِ لی ی َ ت ِ ب ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فلسفه ) آمادگی قابل برای قبول امری که از فاعل صادر میشود، در برابر فاعلیت فاعل (اصطلاح فلسفه ).
-
شلینگ
لغتنامه دهخدا
شلینگ . [ ش ِ ] (اِخ ) فریدریش ویلهلم یوزف فیلسوف آلمانی (متولد 1775- متوفای 1854 م .). وی پسر کشیشی از اهل وورتمبرگ بود، اما اوقات او همیشه به تدریس و تصنیف می گذشت . وی در سن بیست سالگی دست به تحریر زد و آثارش محل توجه قرار گرفت و عاقبت گوته نسبت ب...
-
نیگوهر
لغتنامه دهخدا
نیگوهر. [ گ َ هََ ] (اِ) (اصطلاح فلسفه ) عارضی . (ناظم الاطباء). ظاهراً لغت مجعول منحوتی است از: نی + گوهر.
-
آرتماطیقی
لغتنامه دهخدا
آرتماطیقی . [ رِ ] (معرب ، اِ) اَرِتماطیقی . اَرِثماطیقی . علم عدد و حساب و آن قسمتی از فلسفه ٔ تعلیمیه ٔ ریاضیه باشد. و رجوع به ارثماطیقی شود.
-
ابلونیوس
لغتنامه دهخدا
ابلونیوس . [ اَ ب ُل ْ ل ُ ] (اِخ ) فیلسوفی از مردم تیان . تابع فلسفه ٔ فیثاغورس . در قرن اول میلادی میزیسته است .