کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلزات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
رنده کار
لغتنامه دهخدا
رنده کار. [ رَ دَ / دِ ] (ص مرکب ) آنکه کار وی رندیدن چوب یا فلزات باشد. آنکه با رنده کردن چوب و فلزات آنها را صاف و تراشیده و هموار بکند. رنده کننده . رجوع به رنده و رنده کاری و رنده کردن شود.
-
کیشینف
لغتنامه دهخدا
کیشینف . [ ن ِ ] (اِخ ) شهری در اتحاد جماهیر شوروی (سابق ) و مرکز مولداوی است و 302000 تن سکنه و کارخانه ٔ ذوب فلزات دارد. (از لاروس ).
-
روبصة
لغتنامه دهخدا
روبصة. [ رَ ب َ ص َ ] (ع مص ) خالص کردن و پالودن فلزات . (از دزی ج 1 ص 564). و رجوع به روباص شود.
-
ژومه
لغتنامه دهخدا
ژومه . [ م ِ ] (اِخ ) نام بخشی از بلژیک به هِنو ، دارای 28000 تن سکنه . آنجا محل استخراج فلزات و کارخانه های شیشه سازی است .
-
قلمزنی
لغتنامه دهخدا
قلمزنی . [ق َ ل َ زَ ] (حامص مرکب ) کار قلمزن و آن عبارت است : از کندن نقشها بر فلزات : قلمزنی اصفهان معروف است .
-
ترویز
لغتنامه دهخدا
ترویز. [ رِ ] (اِخ ) شهری است در ایتالیا و بر کنار رود سیل واقع است . 63000 تن سکنه و کارخانه های فلزات و چینی سازی دارد.
-
چکش کاری
لغتنامه دهخدا
چکش کاری . [ چ َک ْ ک ُ ] (حامص مرکب ) چکش زدن فلزات را. کوبیدن و صاف کردن زر یا مس یا آهن و جز اینها. چکش زنی فلزات : نقره ٔ صاف را تاب داده چندان چکش کاری کنند که بوی سرب نماند. (آیین اکبری از آنندراج ذیل لغت چکش ). و رجوع به چکش و چکش زدن شود.
-
ژارویل
لغتنامه دهخدا
ژارویل . [ ژارْ ] (اِخ ) نام دهستان مورت و موزل از ایالت نانسی دارای راه آهن و 5270 تن سکنه . بدانجا کوره های مرتفعی برای ذوب فلزات هست .
-
غول آسا
لغتنامه دهخدا
غول آسا. (ص مرکب ) بسیار بزرگ و معظم . آنچه مانند غول بزرگ و مهیب باشد. غول پیکر. دیومانند. رجوع به غول شود: کارخانه ٔ غول آسای ذوب فلزات .
-
توماس
لغتنامه دهخدا
توماس .[ ت ُ ] (اِخ ) سیدنی جیل کریست . معدن شناس انگلیسی (1850-1885 م .). وی اصول تصفیه ٔ فلزات آمیخته با فسفور را کشف کرد. (از لاروس ).
-
تورکو
لغتنامه دهخدا
تورکو. (اِخ ) شهر و بندری است در فنلاند که بر کنار دریای بالتیک واقع است و 106800 تن سکنه دارد. در این شهر کارخانه ٔ بافندگی و تصفیه ٔ ذوب فلزات وجود دارد. (از لاروس ).
-
شاتانوگا
لغتنامه دهخدا
شاتانوگا. (اِخ ) تلفظ فرانسوی چاتانوگا، یکی از شهرهای اتازونی واقع در ایالت تنسی . جمعیت آن 131000 نفر و صنایع ذوب فلزات آن معروف است .
-
قلیمیا
لغتنامه دهخدا
قلیمیا. [ ق ِ ] (معرب ، اِ) اقلیمیا و آن خلطی و دردی که بعد از گداختن طلا و نقره در خلاص میماند و سوخته ٔ فلزات دیگر را نیز گویند و بعضی ریزه ٔ زر و سیم را نیز گفته اند. (آنندراج ). رجوع به اقلیمیا شود.
-
کات توویس
لغتنامه دهخدا
کات توویس . [ ت ْ ت ُ ] (اِخ ) شهری از لهستان ، مرکز سیلزی لهستانی ، دارای 135000 سکنه ، مرکز بزرگ استخراج و تصفیه ٔ فلزات است .
-
کاردیف
لغتنامه دهخدا
کاردیف . (اِخ ) شهر و بندر «گراند برتانی » (گال ) کرسی کنت نشین «گلامورگان ». سکنه 243000 تن . محصول آن زغال ، فلزات استخراجی و مواد شیمیائی است .