کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فلخود پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فلخود
لغتنامه دهخدا
فلخود. [ ف َ ] (اِ) پنبه دانه . (برهان ) : خصمش بغنوده ست بدین زخرف دنیاخرسند شود گاو به کنجاره ٔ فلخود. شمس فخری .|| کسی را نیز گویند که پنبه دانه را از پنبه بیرون میکند. (برهان ). رجوع به فلخودن شود.
-
جستوجو در متن
-
فلخور
لغتنامه دهخدا
فلخور. [ ف َ ] (اِ) حب القطن است . (فهرست مخزن الادویه ). مصحف فلخود است به دال مهمله ، و به معنی پنبه ای است که دانه از آن بیرون آورده باشند. رجوع به فلخود و فلخوده شود.
-
فلخید
لغتنامه دهخدا
فلخید. [ ف َ ] (اِ) پنبه دانه را گویند. (برهان ). فلخیده . فلخود. رجوع به این لغات شود. || کسی را نیز گویند که پنبه دانه را از پنبه بیرون آورد. (برهان ). || پنبه زن را هم میگویند، یعنی شخصی که پنبه را حلاجی کند. (برهان ). رجوع به فلخیدن ، فلخیده ، فل...
-
طیان
لغتنامه دهخدا
طیان . [ طَی ْ یا ] (اِخ ) ابوالعباس احمدبن محمدبن یوسف بن اسحاق السخی (ظ: الشیخی ) الطیان الشاعر بالعجمیة. وی اهل قریه ٔ شیخ بوده . بیشتر اشعار او در سحق و مطاینه (ظ : مطایبه ) میباشد. دیوان وی در مرو شهرتی دارد. در آخر توبه کرد و دیگر دهان و زبان ب...