کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقوص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فقوص
لغتنامه دهخدا
فقوص . [ ف َق ْ قو ] (ع اِ) خربزه ٔ ناپخته . (منتهی الارب ). رجوع به فقوس شود.
-
واژههای همآوا
-
فقوس
لغتنامه دهخدا
فقوس . [ ف َق ْ قو ] (ع اِ)خربزه ٔ شامی که آن را حبحب نیز نامند. (منتهی الارب ). اهل یمن آن را حبحب میگویند. (از اقرب الموارد).
-
فقوس
لغتنامه دهخدا
فقوس . [ ف ُ ] (ع مص ) مردن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فقز و فقس شود. || تخم شکستن مرغ و بچه بیرون آوردن از آن . || تباه کردن بیضه را. || کشتن جانور را. || بازداشتن از کاری . || به موی گرفته بزیر کشیدن . (منتهی الارب ). معانی اخیر را...