کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقر و قناعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
کیمیاگری
لغتنامه دهخدا
کیمیاگری . [ گ َ ] (حامص مرکب ) اکسیرسازی . (ناظم الاطباء) . تبدیل فلزات ناقص به فلزات کاملتر. اکسیرسازی . (فرهنگ فارسی معین ) : حافظ غبار فقر و قناعت زرخ مشوی کاین خاک بهتر از عمل کیمیاگری . حافظ.غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری دا...
-
بسمل گورکه پوری
لغتنامه دهخدا
بسمل گورکه پوری . [ ب ِ م ِ ل ِ ک َ ] (اِخ )خواجه عبدالعزیز گورکهپوری خلف رشید خواجه ابوالفتح خان جنون بود و مشق سخن از شیخ محمد افضل اﷲآبادی نمود. در تصوف و فقر مرتبه ای رفیع داشت و به اقطاع قلیل قناعت کرد پا ز گوشه ٔ وطن بیرون نگذاشت . او راست :گرف...
-
امینی مراغی
لغتنامه دهخدا
امینی مراغی . [ اَ نی ِ م َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی ... از دانشمندان دوره ٔاخیر آذربایجان بود . مولد و منشاء و مدفن وی شهر مراغه بود. مردی پرهیزکار وستوده خصلت و بخشنده و غیور و از ریا و تزویر گریزان بود. بترکی آذربایجانی و فارسی شعر میگفت . نسخه ٔ خط...
-
درویشی
لغتنامه دهخدا
درویشی . [دَرْ ] (حامص ) درویش بودن . صفت درویش . فقر. فاقه . حاجت . بی چیزی . فیلوزوفی . (یادداشت مرحوم دهخدا). ناداشت . نیاز. دست تنگی . مفلسی و تنگدستی . (ناظم الاطباء). ابوالحرمان . ابومتربة. (یادداشت مرحوم دهخدا). افتقار. املاق . (منتهی الارب )....
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن ابی سعدان مکنی به ابوبکر. از معتبرین فضلای عرفای مائه ٔ سیم هجری است و با معتضد و مکتفی و مقتدر معاصر بوده از اصحاب شیخ جنید بغدادی است و از اقران ابوعلی رودباری است . مولد و منشاء وی بغداد بوده بعلوم این طایفه زیاده مأنو...
-
غازی سمرقندی
لغتنامه دهخدا
غازی سمرقندی . [ ی ِ س َ م َ ق َ ] (اِخ ) امیر دولتشاه بن علاءالدولة بختیشاه الغازی السمرقندی . مؤلف کتاب تذکرة الشعراء معروف به تذکره ٔ دولتشاه که در سال 892 هجری آن را تألیف کرده است و یکبار در هند و بار دیگر در تاریخ 1318 هَ . ق . / 1900 م . به ...
-
اصحاب صفه
لغتنامه دهخدا
اصحاب صفه . [ اَ ب ِ ص ُف ْ ف َ ] (اِخ ) اصحاب الصفة. مهمانان اسلام بودند که در صفه ٔ مسجد نبی (ص ) شب میگذاردند و آن سایه پوشی بود پیش مسجد. و هجویری ذیل عنوان باب ذکر اهل الصفة آرد: بدان که امت کثرهم اﷲ مجتمعاند بر آنک پیغمبر را (ع ) گروهی بوده اند...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عبیداﷲبن محمدبن عمار ثقفی کاتب . مکنی به ابوالعباس و معروف بحمارالعزیر. خطیب گوید: در مقاتل الطالبیین و هم کتب دیگر، نام مصنفات او آمده است . وی شیعی مذهب بود، و به سال 314 هَ . ق . وفات یافت . او از عثمان بن ابی شیبه و سل...
-
تسلیم
لغتنامه دهخدا
تسلیم . [ت َ ] (ع مص ) سلام کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). سلام دادن . (دهار). سلام و تحیت و تکریم . (ناظم ا...
-
گری
لغتنامه دهخدا
گری . [ گ َ ] (پسوند) از گر + ی (حاصل مصدر). اسم مصدرهای مختوم به گری بر دو قسم اند: الف - بخشی آنها هستند که بدون (ی ) مورد استعمال دارند، مانند دادگری ، بیدادگری ، آهنگری ، مسگری ، آرایشگری ، کیمیاگری ، زرگری ، خوالیگری ؛ که دادگر، بیدادگر، مسگر، آ...
-
مقدر
لغتنامه دهخدا
مقدر. [ م ُ ق َدْ دَ ] (ع ص ) اندازه نموده شده . (آنندراج ). اندازه کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).- شی ٔ مقدر ؛ چیز تقدیر شده . (ناظم الاطباء). || آنچه حق عز اسمه بندگان خود را محدود سازد به حدودآن . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). فرمان داده شده . ...
-
حجةالاسلام شفتی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام شفتی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ش َ ] (اِخ ) سیدمحمد باقربن تقی موسوی النسب شفتی رشتی الاصل اصفهانی الموطن والمدفن . از اعاظم علمای اواخر امامیه ، فقیه اصولی ادیب نحوی رجالی ریاضی بوده و در فقه و اصول و رجال و روایت و هیئت و علوم ادبیه و ...
-
صوفیه
لغتنامه دهخدا
صوفیه . [ فی ی َ / ی ِ] (اِخ ) پیروان طریقه ٔ تصوف . اهل طریقت . آنان که ازطریق ریاضت و تعبد، طالب راه یافتن به حق و حقیقت اند. گروهی که از اواخر قرن دوم هجری در اسلام پدید گشتند و بخاطر طرز تفکر، لباس ، خوراک ، عبادت و ریاضت مخصوص ، بدین نام معروف گ...
-
لقمان
لغتنامه دهخدا
لقمان . [ ل ُ ] (اِخ )لقمان حکیم ، مکنی به ابوسعد. (منتهی الارب ). صاحب مجمل التواریخ و القصص آرد: چون دوازده سال از مملکت داود برفت خدای تعالی لقمان را حکمت داد و سی سال با داود بود، روزی در پیش او رفت ، داود زره همی کرد به دست خویش و آهن داود را چو...
-
حجةالاسلام تبریزی
لغتنامه دهخدا
حجةالاسلام تبریزی . [ ح ُج ْ ج َ تُل ْ اِ م ِ ت َ ] (اِخ ) میرزا محمدتقی بن ملامحمد مامقانی الاصل تبریزی المولد والمسکن متخلص به «نیر» و مشهور به حجةالاسلام از علما و دانشمندان اوائل قرن چهاردهم آذربایجان . علاوه بر مراتب علمی ، قریحه ٔ شعری او هم بس...