کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فقره اصلی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فقرة
لغتنامه دهخدا
فقرة. [ ف َ /ف ِ رَ ] (ع اِ) استخوان پشت از مهره ٔ دوش تا بن دنب . ج ، فِقَر، فِقْران ، فِقِران . (منتهی الارب ). فقارة. (اقرب الموارد). رجوع به فقارة شود. || اسم است هر زیوری را که بصورت مهره های پشت سازند. (تعریفات جرجانی ) (از اقرب الموارد). || نش...
-
فقرة
لغتنامه دهخدا
فقرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِ) از نثر مانند بیت شعر است ، مانند عبارات : قل اءَعوذ برب ّ الفلق ، من شرّ ما خلق . (از اقرب الموارد). || کلمه ٔ آخر هر سجع است که بمنزله ٔ قافیه است در شعر. (یادداشت مؤلف ). || فاصله ٔ آیات قرآنی را نیز گویند. (یادداشت مؤلف )...
-
فقرة
لغتنامه دهخدا
فقرة. [ ف ُ رَ ] (ع اِ) کنده و کاویده . (منتهی الارب ). حفره . (اقرب الموارد). || نزدیک . (منتهی الارب ). نزدیکی . (اقرب الموارد). || شکاف گلوی پیراهن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
قاضی عینی
لغتنامه دهخدا
قاضی عینی . [ ع َ ] (اِخ ) محمودبن احمدبن موسی حنفی عینی ،مکنی به ابومحمد و ملقب به بدرالدین و فاضل عینی . از متبحرین فقهای حنفی است . وی فقیهی است لغوی نحوی وواقف بر دقائق امور و عارف بحقائق علوم که قاضی القضاة دیار مصر بود و نزدیک جامع ازهر یک مدرس...
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...
-
تاریخ اوستایی جدید
لغتنامه دهخدا
تاریخ اوستایی جدید. [ خ ِ اَ وِ یی ِ ج َ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حساب زمانی که سال آن دوازده ماه سی روزی و پنج روز اندرگاه داشته باشد. تقی زاده در کتاب گاه شماری برای این تاریخ نام «گاه شماری اوستایی جدید» را انتخاب کرده و آرد: ... بهترین اصطلاح برا...
-
گاهنبار
لغتنامه دهخدا
گاهنبار. [ هَِم ْ ] (اِ) گاهنبار و گاه باره هر دو دارای یک معنی است و آن شش روزی است که خدای تعالی عالم را در آن آفرید و مجوس در کتاب زند از زردشت نقل میکنند که حق سبحانه و تعالی عالم را در ششگاه آفرید و اول هر گاهی نامی دارد و در اول هر گاهی جشنی سا...
-
طهمورث
لغتنامه دهخدا
طهمورث . [ طَ رِ ] (اِخ ) نام پادشاهی بود از نبیره های هوشنگ . گویند ابلیس را مرکوب ساخته بود و سوار میشد و مدت پادشاهی او را بعضی سی سال و بعضی هزار سال نوشته اند. (برهان ). قهندز مرو را او کرده است . (حدود العالم ص 58). وی سومین پادشاه از طبقه ٔ پی...
-
شاسریو
لغتنامه دهخدا
شاسریو. [ س ِ ی ُ ] (اِخ ) تئودور (1819 - 1865 م ). نقاش فرانسوی که در صدد برآمد سبک کلاسیک انگر را با سبک رمانتیک دولا کروا تلفیق کند. وی در 20 سپتامبر 1819 در سامانا واقع در جمهوری دومینیک که پدرش در آنجا کنسول دولت فرانسه بود تولد یافت . یازده سال...
-
جامعه
لغتنامه دهخدا
جامعه . [ م ِ ع َ ] (اِخ ) اثرمنسوب به سلیمان . صاحب قاموس مقدس آرد، کتاب بیستمین و از کتب قانونیه است و ظاهراً بدلائل ذیل سلیمان مصنف آن بوده است : اولا قول کاتب است که میگوید کاتب این کتاب سلیمان پسر داود است که در اورشلیم سلطنت نمود. (کتاب جامعه 1...
-
ذوالفقار
لغتنامه دهخدا
ذوالفقار. [ ذُل ْ ف َ ] (اِخ ) ذوالفقارصاحب ِ فقرات است و فقره هر یکی از مهره های پشت است که ستون فقرات از آن مرکب است و گفته اند که چون بر پشت ذوالفقار خراشهای پست و هموار بود ازینرو او را ذوالفقار گفته اند و مجدالدین در قاموس گوید: و سیف ُ مفَفّر ک...
-
حاجی بابا
لغتنامه دهخدا
حاجی بابا. (اِخ ) (کتاب ...) در سال 1824 م . / 1239 هَ . ق . یعنی قریب بده سال پس از مراجعت آخری خود از ایران جیمز موریه کتابی به انگلیسی در لندن منتشر ساخت به نام حوادث زندگانی حاجی بابای اصفهانی و چهار سال بعد از این تاریخ جلد دیگری بشکل ذیل بر کتا...
-
گئوتم
لغتنامه دهخدا
گئوتم . [ گ َ ءُ ت ِ م َ ] (اِخ ) گئوتمه . گئوتم . اسم یکی از دیویسنان و از رقبای زرتشت است ، جز در فقره ٔ 16 از فروردین یشت دگر در هیچ جای اوستا نه در هیچ کتب پهلوی اسمی از او برده نشده است . معنی لفظی آن معلوم نیست در سانسکریت گوتم موجود و اسم طبقه...
-
ی
لغتنامه دهخدا
ی . (حرف ) نشانه ٔ حرف سی و دوم یعنی آخرین حرف از الفبای فارسی و حرف بیست و هشتم از الفبای عربی و حرف دهم از الفبای ابجدی است . در حساب جُمَّل آن را دَه گیرند. نام آن «یا»، «یاء»، «ی » و «یی » است و در خط به صورتهای زیر نوشته و با اصطلاحات «ی تنها» چ...