کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعل قوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ملک فعل
لغتنامه دهخدا
ملک فعل . [ م َ ل َ ف ِ ] (ص مرکب ) فرشته کردار. آنکه اعمال و افعال وی چون فرشتگان است . نیک کردار : قوام دین پیغمبر ملک محمود دین پرورملک فعل و ملک سیرت ملک سهم و ملک سیما. فرخی .رجوع به ملک فعال شود.
-
اسم فعل
لغتنامه دهخدا
اسم فعل . [ اِ م ِ ف ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به اسماء الافعال ... شود.
-
الماس فعل
لغتنامه دهخدا
الماس فعل . [ اَ ف ِ ] (ص مرکب ) صفت تیغ است . (بهار عجم ) (آنندراج ).
-
هفت فعل قلوب
لغتنامه دهخدا
هفت فعل قلوب . [ هََ ف ِ ل ِ ق ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حسبت ، ظننت ، خلت ، علمت ، رأیت ، وجدت ، زعمت . (برهان ).
-
فعل و انفعال
لغتنامه دهخدا
فعل و انفعال . [ ف ِ ل ُ اِ ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) فعل ، کار و کردار چنانکه حرکت نجار در بریدن چوب . و انفعال اثر پذیرفتن چنانکه بریده شدن چوب از بریدن نجار. (غیاث ). عمل و عکس العمل . کنش و واکنش . || (اصطلاح شیمی ) تأثیر متقابل دو جسم مرکب ...
-
فند و فعل
لغتنامه دهخدا
فند و فعل . [ ف َ دُ ف ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) حیلت و مکر و اعمال تباه ، و بیشتر در صفت زنان آرند و اراده ٔ بی عفافی از آن کنند. اعمال نهانی و حیله کاری های زشت زن . حیله و مکر، خاصه در زنان . (یادداشت مرحوم دهخدا). فسق . فجور. حیله و تزویر. (یاد...
-
پر فند و فعل
لغتنامه دهخدا
پر فند و فعل . [ پ ُ ف َ دُ ف ِ ] (ص مرکب ) در تداول عوام ، پرمکر و فسون . پرمکر و فسوس .
-
جستوجو در متن
-
قوة
لغتنامه دهخدا
قوة. [ ق ُوْ وَ ] (ع مص ) قوت . قوه . توانا گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || (اِ) (اصطلاح ریاضی ) در اصطلاح ریاضی ، توان : دو به قوه ٔ پنج ، به توان پنج . || مجموع عوامل اداره کننده ٔ یک کشور را به سه قوه تقسیم کنند. (فرهنگ فارسی معین )....
-
بشکول
لغتنامه دهخدا
بشکول . [ ب َ / ب ِ ] (ص ) بژکول . بشکولی . مرد جلد و چست و چابک . (برهان ) (ناظم الاطباء) (انجمن آرا) (آنندراج ). مرد جلد و چست . (فرهنگ نظام ). مرد جلد. (شرفنامه ٔ منیری ). جلد. (مهذب الاسماء) (سروری ) (رشیدی ) (مؤید الفضلاء) (صحاح الفرس ). جلید. ...
-
وحام
لغتنامه دهخدا
وحام . [ وِ/ وَ ] (ع اِمص ) میل به خوراکهای بد و یا ادویه ٔ قوی و تند. (از بحرالجواهر). نیک گرایش و آرزومندی آبستن به خوردن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (اِ) ویار. ویارانه . آن چیز که زن حامله آرزو کند. (مهذب الاسماء). || (مص ) رسوایی کرد...
-
خشک انگبین
لغتنامه دهخدا
خشک انگبین . [ خ ُ اَ گ َ ] (اِ مرکب ) شهد و عسلی که در خانه ٔ کبت خشک شده باشد. (ناظم الاطباء). شهد و عسلی را گویند که در خانه ٔ زنبور خشک شده باشد و آن را عسل خشک خوانند طبیعت آن گرم تر از عسل متعارف است . (برهان قاطع) (آنندراج ) (از شرفنامه ٔ منیر...
-
جامسة
لغتنامه دهخدا
جامسة. [ م ِ س َ ] (ع اِ) باقلای قبطی را گویند وآن در مصر بسیار شود و در آبهای ایستاده روید و گل آن مانند گل سرخ باشد. (برهان ) (آنندراج ). باقلا قبطی . (تذکره ٔ ضریر انطاکی ). و ساق وی ستبری انگشت بود وبدرازای یک گز باشد و گل وی مانند گل سرخ بود و ب...
-
موثق
لغتنامه دهخدا
موثق . [ م ُ وَث ْ ث َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از توثیق . استوارکرده شده و اعتمادداشته شده . (ناظم الاطباء). استوار. (دهار). محکم . استوارداشته . مضبوط. مُضَنبَط. وطید. واطد. ملتحم . مؤکد. (یادداشت مؤلف ).- خبر موثق ؛ خبری که مورد اعتماد باشد. خبری که...
-
جبلهنج
لغتنامه دهخدا
جبلهنج . [ ج َ ل َ هََ ] (معرب ، اِ) جبرآهنگ . جبلاهنگ . جلبهنگ . در اختیارات بدیعی چنین آمده : جبلاهنگ و جبلهنگ نیز گویند. بپارسی جبراهنگ گویند و آن تخم زرد خار است و بیخ وی تربد زرداست و گویند تخم دند سیاه است و فعل وی مانند فعل خربق بود و بهترین و...
-
مانید
لغتنامه دهخدا
مانید. (اِ) چون جرم است ، چون کاری یا سخنی کردنی و گفتنی نکند یا نگوید گویند مانید او را، یعنی بماند. (لغت فرس اسدی چ اقبال 110). به معنی جرم و گناه و تقصیر هم آمده است چنانکه کسی کار کردنی و سخن گفتنی را نکند و نگوید گویند «مانیداو را باشد» یعنی گنا...