کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعلاً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فعلاً
لغتنامه دهخدا
فعلاً. [ ف ِ لَن ْ ] (ع ق ) عملاً. مقابل قولاً. (یادداشت مؤلف ) : بر دست و زبان ایشان هرچه رفته باشد فعلاً و قولاً، هرآینه در افواه افتد. (گلستان سعدی ). || مجازاً، به معنی اکنون . فی الحال . حالا. (یادداشت مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
ذوالابارق
لغتنامه دهخدا
ذوالابارق . [ ذُل ْ اَ رِ ] (این صورت بی شرحی در یادداشتهای من بود و فعلا نمیدانم از کجا نقل کرده ام ).
-
زملقی
لغتنامه دهخدا
زملقی . [ زُ م ُ ] (ص نسبی ) منسوب است به زُمُلق که قریه ای است در نزدیکی سنج که فعلاً خراب شده است . (از انساب سمعانی ) (از لباب الانساب ).
-
شهارسو
لغتنامه دهخدا
شهارسو. [ ش َ ] (اِخ ) نام محله ای در بغداد بوده در محل محلةالحریم که فعلاً خراب شده است . (از معجم البلدان ).
-
فرادیس
لغتنامه دهخدا
فرادیس . [ ف َ ](اِخ ) جایی در دمشق ، و فعلاً محله ای است که یکی از دروازه های دمشق بدان منسوب است . (از معجم البلدان ).
-
فاران
لغتنامه دهخدا
فاران . (اِخ ) کوهی است درشمال شرقی دشت فاران که فعلاً آن را کوه مفرعه گویند. (از قاموس کتاب مقدس ). و رجوع به جبل فاران شود.
-
درتا
لغتنامه دهخدا
درتا. [ دُ ] (اِخ ) ناحیه ای است از نواحی کوفه . در این مکان مردم کثیر و درخت خرمای بسیار بوده و فعلاً خرابست . (از معجم البلدان ).
-
دست نقد
لغتنامه دهخدا
دست نقد. [ دَ ن َ ] (ق مرکب ) دست بنقد. فعلاً. عجالةً. علی العجالة.
-
زرزم
لغتنامه دهخدا
زرزم . [ زَ زَ ] (اِخ ) از قرای معروف بلخ است در شش فرسخی شهر و فعلاً مخروبه است . (از الانساب سمعانی ).
-
سرچشمه
لغتنامه دهخدا
سرچشمه . [ س َ چ ِ م َ ] (اِخ ) نام محله ای است در تهران ، حدود آن فعلاً به محل تقاطعخیابان سیروس و چراغ برق (امیرکبیر) محدود میشود.
-
قیطول
لغتنامه دهخدا
قیطول . [ ق َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بخش هرسین شهرستان کرمانشاهان ، این ده فعلاً مخروبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
علی العجالة
لغتنامه دهخدا
علی العجالة. [ ع َ لَل ْ ع ِ ل َ ] (ع ق مرکب ) عجالةً. فعلاً. بطور موقت . و رجوع به عجالة شود.
-
موقةً
لغتنامه دهخدا
موقةً. [ م ُ وَق ْ ق َ تَن ْ ] (از ع ، ق ) عجالتاً. فعلاً. به طور موقت . مقابل دائماً. (از یادداشت مؤلف ). و رجوع به موقت و موقتاً شود.
-
لوکری
لغتنامه دهخدا
لوکری . [ ل َ ک َ ] (ص نسبی ) منسوب است به لوکر که دهی است بین پنجدیه و برکدیز و فعلاً خراب است . (سمعانی ).