کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فعالیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فعالیت
لغتنامه دهخدا
فعالیت . [ ف َع ْ عا لی ی َ ] (ع مص جعلی ، اِمص ) کوشش . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت به خرج دادن ؛ کوشیدن . کوشش کردن . (ازفرهنگ فارسی معین ).- فعالیت داشتن ؛ کوشش کردن . (فرهنگ فارسی معین ).- فعالیت کردن ؛ کوشیدن .
-
واژههای همآوا
-
فاعلیت
لغتنامه دهخدا
فاعلیت . [ ع ِ لی ی َ ] (ع مص جعلی ،اِمص ) فاعل بودن . حالت فاعلی . رجوع به فاعلی شود.
-
فاعلیة
لغتنامه دهخدا
فاعلیة. [ ع ِ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث فاعلی . رجوع به فاعلی شود.
-
جستوجو در متن
-
زور زدن
لغتنامه دهخدا
زور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) بکار بردن زور و نیرو. فعالیت کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
-
بلادة
لغتنامه دهخدا
بلادة. [ ب َ دَ ] (ع مص ) سست و کندخاطر گردیدن . (از منتهی الارب ).کند شدن فهم . (المصادر زوزنی ). کند شدن . (تاج المصادر بیهقی ). کند شدن و کاهل شدن . (دهار). ضد ذکاوت و فطنت . (از اقرب الموارد). || وانداشتن ِ جنبانیدن و تحریک ، دابه را به فعالیت : ...
-
گوته بورگ
لغتنامه دهخدا
گوته بورگ .[ گ ُ ت ِ بُرْ ] (اِخ ) یوته بورْی شهری از سوئد در کنار رودخانه ٔ گوتاآلو که دارای 404000 تن جمعیت است . این شهر بندری است که مرکز فعالیت های صنعتی است .
-
سگ دو زدن
لغتنامه دهخدا
سگ دو زدن . [ س َ دَ/ دُو زَ دَ ] (مص مرکب ) این سو و آن سو رفتن و فعالیت بسیار کردن بدون اخذ نتیجه . (فرهنگ فارسی معین ).
-
سگ دو
لغتنامه دهخدا
سگ دو. [ س َ دَ / دُو ] (ص مرکب ) آنکه بسیار راه رود برای انجام کارهایی . که بسیار برای مقاصد خود به هر جا رود. که سخت بسیار راه تواند رفتن . (یادداشت مؤلف ). || آنکه فعالیت زیاد کند و نتیجه نگیرد. (فرهنگ فارسی معین ).
-
جنب و جوش
لغتنامه دهخدا
جنب و جوش . [ جُم ْ ب ُ ] (اِ مرکب ) فعالیت بسیار. هیجان . حرکت فراوان . و با آمدن و افتادن صرف شود، گویند: بجنب و جوش آمد، به جنب و جوش افتاد.
-
بو و برنگ
لغتنامه دهخدا
بو و برنگ . [ وُ ب َ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اثر وجودی . خاصیت . فعالیت . بدرد مردم خوردن . کارآمد بودن . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ).
-
خایه کشیدن
لغتنامه دهخدا
خایه کشیدن . [ ی َ / ی ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) اخته کردن . خصی کردن . بیضه های انسان یا حیوانات نر را از فعالیت باز داشتن .
-
تیپولو
لغتنامه دهخدا
تیپولو. [ پ ُ ل ُ ] (اِخ ) نقاش و گراورساز ایتالیائی (1696-1770م .) وی در ونیز متولد شد و مدتی در مادرید فعالیت کرد. آثار او درخشان و رنگ آمیزیهای او روشن و دلچسب بود. (از لاروس ).
-
کمپرس کردن
لغتنامه دهخدا
کمپرس کردن . [ ک ُ رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) (دراصطلاح مکانیکی ) وقتی کمپرسور موتور بیش از حد لزوم فعالیت کند، می گویند کمپرس می کند (و این از عیوب موتور است ) (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کمپرس شود.