کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فظیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فظیع
لغتنامه دهخدا
فظیع. [ ف َ ] (ع ص ) کار زشت و سخت از حد درگذشته در زشتی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || آب شیرین و آب زلال . (منتهی الارب ). آب گوارا و گویند آب زلال و ضد آن مضاض است . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
استفظاع
لغتنامه دهخدا
استفظاع . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فظیع یافتن کاری را. (منتهی الارب ). سخت و زشت یافتن امری را.
-
مستفظع
لغتنامه دهخدا
مستفظع. [ م ُ ت َ ظِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از استفظاع . فظیع و سخت یابنده کاری را. (از اقرب الموارد). رجوع به استفظاع شود.
-
کار دشوار
لغتنامه دهخدا
کار دشوار. [ رِ دُش ْ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار سخت . عمل مشکل . امرٌ عُضال . (منتهی الارب ). فَظیع. (دهار). کَلوف . ضَرّاء. کوفان ، کُوِّفان . (منتهی الارب ).
-
شنیع
لغتنامه دهخدا
شنیع. [ ش َ ] (ع ص ) زشت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (دهار). بد و زشت . (غیاث اللغات ). قبیح . فظیع : چه بود زین شنیعتر بیدادلحن داود و کر مادرزاد. سنائی .در این حال در جرجان وبائی شنیع ظاهر شد.(ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). لوثی شنیع بدین سبب بر دیب...
-
دشوار
لغتنامه دهخدا
دشوار. [ دُش ْ ] (ص مرکب ) (از: دش ، زشت + وار، کلمه ٔ نسبت ) در پهلوی دوش وار، نزدیک به دشخوار ایرانی باستان . (حاشیه ٔ معین بر برهان ). دشخوار. مقابل آسان . (از برهان ). مشکل . (از آنندراج ). مقابل سهل . مشکل و سخت و بازحمت و عسیر و صعب و دشخوار. (...
-
سابق الدین
لغتنامه دهخدا
سابق الدین . [ ب ِ قُدْ دی ] (اِخ ) (امیر سپهسالار ... علی سهل ) از ارکان دولت سلجوقیان کرمان (آل قارود) و در اواخر قرن ششم کوتوال قلعه ٔ بم و مردی داهی و شجاع و کاردان و مدبر و از برکشیدگان بهرام شاه بن طغرل شاه (565 - 570 هَ . ق .) بود. بعد از مرگ ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن اسحاق بن البهلول بن حسان بن سنان ابوجعفر التنوخی ، انباری الاصل . او بیست سال متولی قضاء مدینةالمنصور بود و یازده شب از ربیعالاَّخر رفته سال 318 هَ . ق . بهشتادوهشت سالگی درگذشت . مولد او انبار بسنه ٔ 231 هَ . ق . بود. ابو...
-
ابوطاهر قرمطی
لغتنامه دهخدا
ابوطاهر قرمطی . [ اَ هَِ رِ ق َ م َ / ق ِ م ِ ] (اِخ ) سلیمان بن حسن جنابی ابن بهرام فارسی . از مردم گنافه ٔ فارس . در روز دوشنبه ٔ 25 ربیعالاَّخر 311 هَ . ق . به بغداد خبر آمد که ابوطاهر سلیمان بن حسن جنابی با 1700 پیاده به بصره آمده و نردبان ها بر ...