کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضلیة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فضلیة
لغتنامه دهخدا
فضلیة. [ ف َ لی ی َ ] (اِخ ) یکی از پانزده فرقه ٔ خوارج . پیروان فضل بن عبداﷲ. (بیان الادیان ).
-
فضلیة
لغتنامه دهخدا
فضلیة. [ ف َ لی ی َ ] (ع ص نسبی ) مؤنث فضلی . ج ،فضلیات . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فضلیات شود.
-
جستوجو در متن
-
فضلیات
لغتنامه دهخدا
فضلیات . [ ف َ لی یا ] (ع اِ) ج ِ فضلیة. (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فضلیة شود. || علوم ادبی که اطلاع بر آنها برای فقیه موجب فضل است و جهل بدانها مضر نیست . (فرهنگ فارسی معین از لباب ).
-
رطوبات
لغتنامه دهخدا
رطوبات . [ رُ ] (ع اِ) ج ِ رطوبت . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ).- رطوبات بدن ؛ و آن بر دو قسم است : اول اخلاط، که آن اخلاط پسندیده است . و دومی خود بر دو قسم است : فضول و آن اخلاط مذموم است . و غیر فضول ... (از کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع ب...
-
جفت آفرید
لغتنامه دهخدا
جفت آفرید. [ ج ُ ف ْ ف َ ] (اِ مرکب ) رستنیی باشد مانند سورنجان و بعضی گویند خصیةالثعلب است . (برهان ). پارسی و ترجمه ٔ آن المخلوق زوجات است . انطاکی گفته خصیةالثعلب است . صاحب مخزن گفته چنین نیست ولی در تقویت باه از آن اقوی است و آن گیاهی است به قدر...
-
دبق
لغتنامه دهخدا
دبق . [ دِ ] (اِ) سریش . (مهذب الاسماء). دَبق . رجوع به دبق شود. سریشم که بدان مرغان را شکار کند. (منتهی الارب ). گیاهی است که در ساقه و شاخه های برخی از درختان مانند امرود ایجاد شود. آنرا از درخت بلوط و سیب و امرود و درختی دیگر گیرند. (مفاتیح ). دار...
-
قلقل
لغتنامه دهخدا
قلقل . [ ق ِ ق ِ ] (ع اِ) گیاهی است که دانه ٔ آن سیاه باشد و نیکو در بوئیدن و نیک محرک باه خصوصاً چون کوفته به کنجد آمیخته به انگبین معجون سازند و آن را قلقلان بضم و قلاقل کعلابط نیز نامند یا آن سرد و نوع گیاه دیگر است و بیخ و ریشه ٔ آن گیاه را مغاث ...
-
باقلاء
لغتنامه دهخدا
باقلاء. [ ق ِ ] (ع اِ) باقلا. فول . باقلی . جِرجِر. (تاج العروس ) (منتهی الارب ). دانه ایست معروف و به لغت شام آن را فول هم گویند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). باقله . (فرهنگ شعوری ج 1 ص 192). واحد آن باقلاة و باقلاءة است . (از اقرب الموارد)، مصغر آن ب...
-
چوب چینی
لغتنامه دهخدا
چوب چینی . [ ب ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیخی است معروف و گیاه او بی گل و بی ثمر است . برگش به زنبق و ساقش به نی شبیه است و بهترین آن قطعه های بزرگ املس سرخ نیم رنگ شاخ جهانیده بی کرم و بی گره است و بسیار صلب و اندرون سیاه و ثقیل الوزن بحد افراط که...
-
حب الزلم
لغتنامه دهخدا
حب الزلم . [ ح َب ْ بُزْ زُ ل َ ] (ع اِ مرکب ) زقاطة. تخم کنگر. حب العرعر. فلفل السودان . حب العزیز. سقیط. و آن غیر تخم کنگر است و مؤلف اختیارات بیان کرده و مؤلف تذکرةگوید که نبات او کمتر از ذرعی ، و برگش مستدیر مثل درهم و حب ّالسمنة قسم صغیر اوست ...
-
لسان العصافیر
لغتنامه دهخدا
لسان العصافیر. [ ل ِ نُل ْ ع َ ] (ع اِ مرکب ) زبان گنجشک . رجوع به زبان گنجشک شود. گنجشک زوان . (اختیارات بدیعی ). ون . (نزهةالقلوب ). ثمر شجر دردار باشد. (تاج العروس ). بار درختی است که به فارسی آن را اَهر گویند و آن بار را تخم اهر و زبان گنجشک گوین...
-
حرشف
لغتنامه دهخدا
حرشف . [ ح َ ش َ ] (ع اِ) کنگر. (مفاتیح العلوم خوارزمی ) (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ) (ابن البیطار). خاری است که بخورند. ج ، حَراشِف . (مهذب الاسماء). نوعی رستنی باشد که با ماست خورند. جناح البیش . و در بعض لغت نامه ها، قسمی از کنگر. عکرش . تاقا. و ابن البی...
-
خصی الثعلب
لغتنامه دهخدا
خصی الثعلب . [ خ ُ / خ ِ صِث ْ ث َ ل َ ] (ع اِ مرکب ) سورطیون . سوفطیون (بحر الجواهر). شاطریون . (منتهی الارب ). ساطورین . طریفلن . جفت آفرید. (یادداشت بخط مؤلف ). ثعلب مصری . رجوع به ثعلب مصری در این لغت نامه شود.خواص طبی خصی الثعلب : بیخی است سفید...
-
ثافسیا
لغتنامه دهخدا
ثافسیا. (معرب ، اِ) اذرباس . (بحر الجواهر). || ثافیسا. در منهاج ثافیستا نیز آمده است و آن صمغ سداب برّی است . (بحر الجواهر). || صمغ سداب کوهی . || یتبون . || و بزبان بربر آن را ادریاس نامند. بقول دیسقوریدس این نبات نامش از جزیره ٔ تافسیس مشتق است چه ...