کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فضائح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فضائح
لغتنامه دهخدا
فضائح . [ ف َ ءِ ] (ع اِ) ج ِ فضیحة. (اقرب الموارد). رجوع به فضایح ، فضیحت و فضیحة شود.
-
جستوجو در متن
-
نصیرالدین
لغتنامه دهخدا
نصیرالدین . [ ن َ رُدْ دی ] (اِخ ) عبدالجلیل بن ابوالحسین بن ابوالفضل قزوینی رازی ملقب به نصیرالدین ومکنی به ابوالرشید از علمای شیعه و از مؤلفین قرن ششم هَ . ق . است ، وی به سال 504 هَ . ق . ولادت یافته و بعد از سال 585 درگذشته است از تصنیفات اوست :...
-
علی تمیمی
لغتنامه دهخدا
علی تمیمی . [ ع َ ی ِ ت َ ] (اِخ ) ابن محمد تمیمی مغربی اشعری قسنطینی مکنّی به ابوالحسن . متکلم بود. وی به دمشق رفت و آنگاه به عراق سفر کرد و به دمشق بازگشت و در سال 519 هَ . ق . در آنجا درگذشت . او راست : تنزیه الاله و کشف فضائح المشبهة الحشویة. (از...
-
جعفری
لغتنامه دهخدا
جعفری . [ ج َ ف َ] (اِخ ) ابوالبقاء صالح بن حسین ... (قرن هفتم هجری ). او راست : 1- البیان الواضح المشهود من فضائح النصاری و الیهود (که بخشی از آن به کوشش آقای فریبس در 1897 م . درشهر «بن » چاپ شده است ). 2 - تخجیل من حرف التوراة و الانجیل (چ مصر بدو...
-
فضایح
لغتنامه دهخدا
فضایح . [ ف َ ی ِ ] (ع اِ) ج ِ فضیحة. رسواییها. (فرهنگ فارسی معین ) : امیر سیف الدوله از روی حمیت دین و غیرت اسلام جایز نمی شمرد بر آن فضایح اغضانمودن . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). از کیفیت نامه خبر کردند و سورت آن فضایح و قبایح بر او خواندند. (ترجمه ٔتا...
-
فضیحت
لغتنامه دهخدا
فضیحت . [ ف َ ح َ ] (ع مص ) فضیحة. رسوا کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || (اِمص ) آشکاری عیب کسی . (از اقرب الموارد). رسوایی و بدنامی . ج ، فضائح . (فرهنگ فارسی معین ) : و هرآینه در معرض فضیحت عامه افتد. (کلیله و دمنه ). فضیحت خوی...
-
عوکل
لغتنامه دهخدا
عوکل . [ ع َ ک َ ] (ع اِ) پشت توده ٔ ریگ . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). پشت و ظَهر تپه ٔ رمل . (از اقرب الموارد). عوکلة. رجوع به عوکلة شود. || ریگ توده ٔ بزرگ که کمتر از عَقَنقل باشد، یا ریگ برهم نشسته و متراکم .(از منتهی الارب ) (...
-
ابومنصور
لغتنامه دهخدا
ابومنصور. [ اَ م َ ] (اِخ ) بغدادی .عبدالقاهربن طاهربن محمد تمیمی . از مشاهیر ادباء و فقهای شافعیه است . او را در حساب و فرائض ید طولی بوده است . مولد و منشاء او بغداد است سپس به نشابور شدو تا گاه وفات بدانجا بزیست وی فقه از ابواسحاق اسفراینی فراگرفت...