کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فصل آب شوند پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
نیم فصل
لغتنامه دهخدا
نیم فصل . [ ف َ ] (ص مرکب ) لباس نیم فصل ؛ جامه ٔ بهاره و جامه ٔ پائیزه . (یادداشت مؤلف ).
-
فصل بعید
لغتنامه دهخدا
فصل بعید. [ ف َ ل ِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آنکه نوع خود را از مشارکات در جنس فی الجمله امتیاز دهد، چون : «حساس » نسبت به انسان . (غیاث ). رجوع به فصل و ترکیب های آن شود.
-
فصل خطاب
لغتنامه دهخدا
فصل خطاب . [ ف َ ل ِ خ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فصل الخطاب . فرق بین حق و باطل : آن کو بملک و فصل خطاب و بحکم عدل امروز تا گذشته سلیمان سوا شده ست . ناصرخسرو. || کلام فصیح و بلیغ : وگر ز ظلم گله کرده ام مشو در خطکه منصفی ، قسمی نو شنو بفصل خطاب ....
-
فصل قریب
لغتنامه دهخدا
فصل قریب . [ ف َ ل ِ ق َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح منطق ) آنکه نوع خود را از جمیع مشارکات در جنس امتیاز دهد، چون «ناطق » به نسبت انسان . (غیاث ). رجوع به فصل و ترکیب های آن شود.
-
فصل کردن
لغتنامه دهخدا
فصل کردن . [ ف َ ک َدَ ] (مص مرکب ) جدا کردن . ضد وصل کردن : ما برای وصل کردن آمدیم نی برای فصل کردن آمدیم . مولوی .|| سرانجام دادن و تمام کردن کاری : ما را دل از بنها فارغ می باید که باشد که ایشان را بس خطری نیست . کار ایشان را فصل توان کرد. (تاریخ ...
-
فصل مشترک
لغتنامه دهخدا
فصل مشترک . [ ف َ ل ِ م ُ ت َ رَ ](ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) (اصطلاح ریاضی ) حد مشترک را در اصطلاح اهل ریاضی فصل مشترک گویند. (کشاف اصطلاحات الفنون ). رجوع به حد مشترک ، فصل و ترکیب های آن شود.
-
فصل الخطاب
لغتنامه دهخدا
فصل الخطاب . [ ف َ لُل ْ خ ِ ] (ع اِ مرکب ) پیدا کردن . سخن . || جدا کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل بن علی ). || کلامی بلیغ که جدا کند حق را از باطل . (یادداشت مؤلف ). الفصل بین الحق و الباطل . (اقرب الموارد). هر کلامی که فصیح و روشن باشد ...
-
فصل المقوم
لغتنامه دهخدا
فصل المقوم . [ ف َ لُل ْ م ُ ق َوْ وِ ] (ع اِ مرکب )(اصطلاح فلسفه ) عبارت است از جزء داخل در ماهیت ، مانند «ناطق » که داخل است در ماهیت انسان و مقوم است آن را هنگامی که بجز آن وجودی برای انسان در خارج و ذهن نیست . (تعریفات جرجانی ص 112). رجوع به فصل ...
-
چهار فصل
لغتنامه دهخدا
چهار فصل . [ چ َ / چ ِف َ ] (اِ مرکب ) (مرکب از چهار + فصل ) چهارموسم . چهارگاه . یک قسمت از چهار قسمت سال شمسی و تقسیمات چهارگانه که از نوروز یعنی اعتدال ربیعی آغاز شود چنین است : بهار و تابستان و پائیز و زمستان و هر فصلی به طور متوسط 90 روز دارد و ...
-
صاحب فصل الخطاب
لغتنامه دهخدا
صاحب فصل الخطاب . [ ح ِ ب ِ ف َ لُل ْ خ ِ ] (اِخ ) داود پیغمبر (ع ): و شددنا ملکه و آتیناه الحکمة و فصل الخطاب . (قرآن 20/38). رجوع به داود شود.
-
جستوجو در متن
-
تاج آباد
لغتنامه دهخدا
تاج آباد. (اِخ ) دهی ازدهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان 28 هزارگزی جنوب باختری قصبه ٔ بهار هزارگزی جنوب شوسه ٔ همدان به کرمانشاه کوهستانی ، سردسیر دارای 1300 تن سکنه می باشد. آب از چشمه محصول آن غلات انگور، شغل اهالی زراعت گله داری . صنای...
-
دیلمان
لغتنامه دهخدا
دیلمان . [ دَ ل َ ] (اِخ ) نام دهستانی است از بخش سیاهکل دیلمان شهرستان لاهیجان محدود از شمال به دهستان سیاهکل از جنوب و باختر به دهستان عمارلو از خاور به دهستان سمام . منطقه دهستان کوهستانی با شیب ملایم و محصور به ارتفاعات منشعبه از کوه درفک هوای آن...
-
رونق
لغتنامه دهخدا
رونق .[ رَ / رُو ن َ ] (ع اِ) آب کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ). روایی . نیکویی . (مقدمه ٔ لغت جرجانی ص 2). پیشرفت امر. (فرهنگ فارسی معین ). تیزی بازار. گرمی بازار.معرب از روایی . (یادداشت مؤلف ) : و نظام مملکت و رونق دولت ... بازگشت . (سند بادنامه ...
-
مخملک
لغتنامه دهخدا
مخملک . [ م َ م َ ل َ ] (اِ) در اصطلاح پزشکی مرضی است حاد و ساری و همه گیر که به واسطه ٔ اگزانتم (جوشهای سرخ رنگ زیر جلد) مخصوص متعاقب با پوسته ریزی و انانتم (جوشهای سرخ رنگ در پوشش داخلی لوله های گوارشی ) و آنژین مشخص است . عامل این مرض نوعی استرپتو...