کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فشک
لغتنامه دهخدا
فشک . [ ف َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فراهان بالا از بخش فرمهین شهرستان اراک ، دارای 1262 تن سکنه . آب آن از قنات و رودخانه ٔ محلی و محصول عمده اش غله ، بنشن و پنبه است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
جستوجو در متن
-
فراهان
لغتنامه دهخدا
فراهان . [ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش فرمهین شهرستان اراک است . این دهستان در شمال شهر اراک و کویر نمک میغان واقع و هوای آن سرد و سالم و آب کلیه ٔ قراء آن از قنوات است که طول اکثر آنهابه 6هزار گز میرسد. فراهان از سه قسمت به نام بالا وپائین...
-
چتر
لغتنامه دهخدا
چتر. [ چ َ ] (اِ) چیزی باشد که برای محافظت از آفتاب بر بالای سر نگاه دارند. (برهان ). معروف است و آن را سایبان نیز گویند زیرا که سایه بر سر اندازد. (انجمن آرا) (آنندراج ). سایبانی که برای محافظت از آفتاب بر بالای سر نگاه دارند. (ناظم الاطباء). آلتی ا...
-
ک
لغتنامه دهخدا
ک . (حرف ) حرف بیست و پنجم از الفبای فارسی و بیست و دوم از حروف هجای عرب و یازدهم از حروف ابجد و نام آن کاف است . و در حساب جُمَّل آن را بیست گیرند و برای تشخیص از کاف پارسی یا «گ » آن را کاف تازی و کاف عربی گویند، و آن از حروف مصمته و مائیه و هم از ...