کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فشفشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فشفشة
لغتنامه دهخدا
فشفشة. [ ف َ ف َ ش َ ] (ع مص ) سست گردیدن عقل کسی . (منتهی الارب ). ضعیف شدن رأی . (از اقرب الموارد). || از حد درگذشتن در دروغ . (منتهی الارب ). || پاشیدن کمیز را. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به فشفشه ، به کسر اول و سوم و فش فش شود.
-
واژههای مشابه
-
فشفشه
لغتنامه دهخدا
فشفشه . [ ف ِ ف ِ ش َ/ ش ِ ] (اِ) لوله ٔ دراز و باریک از کاغذ یا مقوا که داخل آن باروت ریزند و آن را آتش زنند و از آن آوایی برآید. || آلتی که در داخل آن مواد محترقه تعبیه شده و پس از احتراق به هوا رود. (فرهنگ فارسی معین ). || مغز قلم . (یادداشت مؤلف...
-
جستوجو در متن
-
آتش افرازه
لغتنامه دهخدا
آتش افرازه . [ ت َ اَ زَ / زِ ] (اِ مرکب ) قسمی از آتشبازی . تیر هوایی . فشفشه .
-
پیچ پیچان رونده
لغتنامه دهخدا
پیچ پیچان رونده . [ رَوَ دَ / دِ ] (نف مرکب ) آنکه چون مار رود یا چون تیر تخش (فشفشه ) در هوا. مسنطل . نائع. (منتهی الارب ).
-
فش فش
لغتنامه دهخدا
فش فش . [ ف ِ ف ِ ] (اِ صوت ) آواز سوختن باروت نم زده . (یادداشت مؤلف ). رجوع به فشفشه شود. || آواز بول . فش فش شاشیدن . (یادداشت مؤلف ).
-
پیچ پیچان رفتن
لغتنامه دهخدا
پیچ پیچان رفتن . [ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن چنانکه مار بر زمین و گاهی تیرتخش (فشفشه ) در هوا. عمج . تعمج . نوع . تنعنع. تمایل . تمایح . مسنطل ؛ پیچ پیچان رونده که حفظ نفس خود نتواند.سهم ٌ عَموج ؛ تیر که پیچ پیچان رود. (منتهی الارب ).