کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فسحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فسحم
لغتنامه دهخدا
فسحم . [ ف ُ ح ُ ] (اِخ ) نام چند زن صحابی است . (از منتهی الارب ).
-
فسحم
لغتنامه دهخدا
فسحم . [ ف ُ ح ُ ] (ع ص ) مرد فراخ سینه . (منتهی الارب ). واسعالصدر. (اقرب الموارد). || مکان فسحم ؛ جای فراخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به فسح شود. || (اِ) سر نره . (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
فسحمی
لغتنامه دهخدا
فسحمی . [ ف ُ ح ُ ] (ص نسبی ) منسوب به فسحم و انتساب اجدادی است . (سمعانی ).