کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فریدون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) در زبان پهلوی فرتن ، یکی از بزرگان داستانی مشترک اقوام هند و ایرانی است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). پادشاهی است معروف که ضحاک را دربند کرد. (برهان ). مطابق شاهنامه ٔ فردوسی او پسر آتبین و از نسل جمشید است که پس از مشاهده ...
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) ده مخروبه ای است از بخش حومه ٔشهرستان نائین . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان ، واقع در 45هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد، سر راه مالرو اسحاق آباد به گوئین . ناحیه ای است واقع در جلگه ، سردسیر و دارای 209 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات و حبوب...
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزینه رود بخش قیدار شهرستان زنجان ، واقع در 51هزارگزی جنوب باختری قیدار. ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 466 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصولاتش غلات ، بنشن و میوه جات است . اهالی به کشاورزی گذر...
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) رجوع به شاهزاده محمد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ ) نام عقل فلک هشتم باشد که فلک البروج است . (برهان ).
-
فریدون
لغتنامه دهخدا
فریدون . [ ف ِ رِ ] (اِخ )دهی است از دهستان عربخانه ٔ بخش شوسف شهرستان بیرجند، واقع در 72هزارگزی شمال باختری شوسف ، کنار راه مالرو شوسف به گبوبه . جلگه ای است معتدل و دارای 189 تن سکنه . از قنات مشروب میشود. محصول عمده اش غله و کارمردم زراعت است . (ا...
-
واژههای مشابه
-
گنج فریدون
لغتنامه دهخدا
گنج فریدون . [ گ َ ج ِ ف ِ رِ ] (اِ مرکب ) نام نوائی است . (فرهنگ رشیدی ). نام نوایی است از موسیقی . (برهان ) (آنندراج ). نام نوایی که مطربان زنند. (فرهنگ اسدی ص 404) (اوبهی ) (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) : بر گل تر عندلیب گنج فریدون زه ست لشکر چین ...
-
گنج فریدون
لغتنامه دهخدا
گنج فریدون . [ گ َج ِ ف ِ رِ ] (اِخ ) گنج متعلق به فریدون : جام را گنج فریدون خون بهاست چون درفش کاویان برکرد صبح .خاقانی (دیوان چ سجادی ص 490).
-
گاو فریدون
لغتنامه دهخدا
گاو فریدون . [ وِ ف ِ ] (اِخ ) گاوی بود که فریدون به هنگام کودکی شیر آن را در مازندران میخورد و در بزرگی بر آن سوار میشد و آن را برمایه و برمایون نام بود چنانکه فردوسی گفته :یکی گاو برمایه خواهد بدن جهانجوی را دایه خواهد بدن .... و بعد از سلطنت فریدو...
-
جشن فریدون
لغتنامه دهخدا
جشن فریدون . [ ج َ ن ِ ف َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جشن مهرگان : مهرگان آمد جشن ملک افریدوناآن کجا گاو خوشش بودی برمایونا. دقیقی .باز دگر باره مهرگان بدر آمدجشن فریدون آبتین ببر آمد.منوچهری .
-
جام فریدون
لغتنامه دهخدا
جام فریدون . [ م ِ ف ِ رِی ْ ] (اِخ ) نام پیاله ای که فریدون با آن شراب میخورد. پیاله ٔ خاص فریدون . جام شرابخوری فریدون . || کنایه از جام کلان . پیاله ٔ بزرگ . جام سلطنتی . جام شاهی . جام کسری . جام فرعون . رجوع به جام کسری و جام فرعون شود : هست در ...
-
صلاح فریدون
لغتنامه دهخدا
صلاح فریدون . [ ص َ ف ِ ](اِخ ) ابن القونیوی . رجوع به صلاح الدین زرکوب شود.
-
فریدون زرکوب
لغتنامه دهخدا
فریدون زرکوب . [ف ِ رِ ن ِ زَ ] (اِخ ) رجوع به صلاح الدین زرکوب شود.