کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروهلیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروهلیدن
لغتنامه دهخدا
فروهلیدن . [ ف ُ هَِ دَ ] (مص مرکب ) فروهشتن . آویختن نقاب ، پرده و جز آن را و پوشاندن چیزی بدان : گر ماه من برافکند از رخ نقاب رابرقع فروهلد به جمال آفتاب را. سعدی .یا خلوتی برآور یا برقعی فروهل ورنه بشکل شیرین شور از جهان برآور. سعدی .|| از پای درآ...
-
جستوجو در متن
-
فروهلید
لغتنامه دهخدا
فروهلید. [ ف ُ هَِ ] (مص مرخم ، اِمص ) گذاشتن و افکندن . (برهان ). رجوع به فروهشتن و فروهلیدن شود.
-
هشتن
لغتنامه دهخدا
هشتن . [ هَِ ت َ / هََ ت َ ] (مص ) گذاشتن . (برهان ).نهادن . روی چیزی یا بر جایی قرار دادن : چون درآمد آن کدیور مرد رفت بیل هشت و داسگاله برگرفت . رودکی .تو حاصل نکردی به کوشش بهشت خدا در تو خوی بهشتی نهشت . سعدی .- فروهشتن . رجوع به فروهشتن شود. ||...
-
فرو
لغتنامه دهخدا
فرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب ...
-
برقع
لغتنامه دهخدا
برقع. [ ب ُ ق َ / ب ُ ق ُ ] (ع اِ) روی بند ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) : از بیلقان پرده های بسیار و جل و برقع و ناطف خیزد. (حدود العالم ). ده سر اسب پنج با زین و پنج با جل و برقع. (تاریخ بیهقی ). ده سر اسب خراسانی ختلی به جل و برقع دیبا. (تار...