کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرونشستن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرونشستن
لغتنامه دهخدا
فرونشستن . [ ف ُ ن ِ ش َ ت َ] (مص مرکب ) خاموش شدن آتش و هر چیزی که شعله دارد انطفاء : تو آن مشعله ٔ دولتی از برای امیرالمؤمنین که فرونمی نشیند. (تاریخ بیهقی ). || آرام شدن و فروکش کردن فتنه و جز آن : شور جهان بحشمت خواجه فرونشست در هر دلی نشاط بیفز...
-
جستوجو در متن
-
انفثاء
لغتنامه دهخدا
انفثاء. [ اِ ف ِ ] (ع مص ) فرونشستن . (از اقرب الموارد). فرونشستن خشم . از جوش افتادن .از جوش بازایستادن دیگ و جز آن . (یادداشت مؤلف ).
-
اسخیتات
لغتنامه دهخدا
اسخیتات . [ اِ ] (ع مص ) فرونشستن آماس جراحت . (منتهی الارب ).
-
فرسخة
لغتنامه دهخدا
فرسخة. [ ف َ س َ خ َ ] (ع مص ) فرونشستن سردی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || اتساع . سعة. (اقرب الموارد).
-
موخ
لغتنامه دهخدا
موخ . [ م َ ] (ع مص ) فرونشستن خشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
افرنساخ
لغتنامه دهخدا
افرنساخ . [ اِ رِ ] (ع مص ) فرونشستن سردی و تب . || زایل شدن غم و اندوه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
آرام شدن
لغتنامه دهخدا
آرام شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) آرامیدن . بیارامیدن . آرام گرفتن . فرونشستن اضطراب . فرونشستن خشم . تسلی یافتن . بازایستادن باد و طوفان و انقلاب . مقابل بشوریدن (هوا، دریا). بازایستادن از گریه . بشدن دَرد از عضوی چون دندان و جز آن . ساکن شدن وَجع.
-
تخبخب
لغتنامه دهخدا
تخبخب . [ ت َ خ َ خ ُ ] (ع مص ) فروهشته و نرم گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ارتخاء. (از قطر المحیط)(از اقرب الموارد). || لاغر شدن بدن بعد فربهی . || فرونشستن سختی گرما. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط).فرونشست...
-
تفرسخ
لغتنامه دهخدا
تفرسخ . [ ت َ ف َ س ُ ] (ع مص ) فرونشستن سردی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکستن سورت سرما. (از اقرب الموارد). || فرونشستن تب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || زائل شدن غم و اندوه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || انفراج ...
-
فرودآرامیدن
لغتنامه دهخدا
فرودآرامیدن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) آرام گرفتن . فرونشستن . آرامش یافتن : حرارتها ساکن شود و خلطها از جوش فرودآرامد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فروآرامیدن شود.
-
فرونشسته
لغتنامه دهخدا
فرونشسته .[ ف ُ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] (ن مف مرکب ) خاموش شده . آرام گرفته . || نشسته . || ته نشین شده . || (اِ مرکب ) دُرد. رجوع به فرونشستن شود.
-
ارفئنان
لغتنامه دهخدا
ارفئنان . [ اِ ف ِءْ ] (ع مص ) رمیدن و باز آرمیدن . || سست و فروهشته گردیدن . (منتهی الأرب ). || فرونشستن خشم : اِرفأن َّ غضبه .
-
بخو
لغتنامه دهخدا
بخو. [ ب َخ ْوْ ] (ع مص ) فرونشستن خشم . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء): بخا غضبه بخواً (از باب نصر). (ناظم الاطباء).
-
انمحاص
لغتنامه دهخدا
انمحاص . [ اِ م ِ ] (ع مص ) برآمدن آفتاب از کسوف و روشن شدن آن . || درگذشتن چیزی و فوت شدن آن . || فرونشستن آماس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ).