کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروزه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروزه
لغتنامه دهخدا
فروزه . [ ف ُ زِ ] (اِ) به معنی صفت که مقابل ذات است . چون فروز به معنی روشنی است و بروشنی چیزها شناخته شود، همچنین فروزه یعنی صفت معرف و شناسای حقیقت چیزها خواهد بود. (از انجمن آرا) (آنندراج )(از فرهنگ دساتیر). برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است .
-
واژههای مشابه
-
فروزة
لغتنامه دهخدا
فروزة. [ ف َرْ وَ زَ ] (ع مص ) مردن و هلاک گردیدن . (منتهی الارب ). موت . (از اقرب الموارد).
-
فروزة
لغتنامه دهخدا
فروزة. [ ف ُ زَ ] (ع مص ) خشم گرفتن و برافروخته گردیدن . (منتهی الارب ).
-
فروزه مند
لغتنامه دهخدا
فروزه مند. [ ف ُ زِ م َ ] (ص مرکب ) موصوف را در فارسی فروزه مند نامند، یعنی صاحب حقیقت . (انجمن آرا) (آنندراج از فرهنگ دساتیر). برساخت فرقه ٔ آذرکیوان .
-
جستوجو در متن
-
فروزینه
لغتنامه دهخدا
فروزینه . [ ف ُ ن َ/ ن ِ ] (اِ مرکب ) آتش پرک و آتش زنه و چخماق را گویند. || خار و خاشاکی را نیز گفته اند که بدان آتش افروزند. (برهان ). فروزه . رجوع به فروزه شود.
-
اشعه
لغتنامه دهخدا
اشعه . [ اَ ش ِع ْ ع َ ] (ع اِ) ج ِ شعاع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به شعاع شود. || اشعه درحکمت اشراق که پیروان آن هر چیز را به نور و ظلمت تقسیم میکنند و به انوار الهی و نور انوار قائلند، بسیار متداول است ، چون : اشعه ٔ نوری ، اشعه ٔ انوار...
-
فروز
لغتنامه دهخدا
فروز. [ ف ُ ] (اِ) تابش و روشنی و فروغ آفتاب و غیره . (برهان ) : زمان خواست زو نامور هفت روزبرفت آنکه بودش ز دانش فروز. فردوسی .- پرفروز ؛ پرتابش . بسیار روشن : عالم از سر زنده گشت و پرفروزای عجب آنروز روز،امروز روز. مولوی . || (نف ) مخفف فروزنده . ت...
-
خصلت
لغتنامه دهخدا
خصلت . [ خ ِ / خ َ ل َ ] (اِ) خوی و صفت خواه نیک باشد و خواه زشت . فروز. فروزه . فروزینه . (ناظم الاطباء). طبع. طبیعت . خوی . عادت . خِلَّت . خیم . (یادداشت بخط مؤلف ) : دقیقی چارخصلت برگزیده ست به گیتی در ز خوبیها و زشتی لب بیجاده رنگ و ناله ٔ چنگ ...