کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرورفتگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرورفتگی
لغتنامه دهخدا
فرورفتگی . [ ف ُرو رَ ت َ / ت ِ ] (اِ مرکب ) گودی . هر جای فرورفته .
-
جستوجو در متن
-
چالی
لغتنامه دهخدا
چالی . (اِ) گودی . گودال . فرورفتگی . عمق . ژرفا.
-
خلیدگی
لغتنامه دهخدا
خلیدگی . [ خ َ دَ / دِ ] (حامص ) فرورفتگی سوزن و درفش و هر چیز نوک تیز چون خار. (یادداشت بخط مؤلف ). || (اِ) جای فرورفتگی سوزن . (ناظم الاطباء).
-
هم عمق
لغتنامه دهخدا
هم عمق . [ هََ ع ُ ] (ص مرکب ) دو چیز که دارای گودی و فرورفتگی برابر باشند، چون چاه یا حوض یا دره و جز آن .
-
جک
لغتنامه دهخدا
جک .[ ج ِک ک ] (ع اِ) فرورفتگی است مانند زاویه ٔ منفرجه در دیوار که به خارج میل دارد. مقابل رِخ ّ. (دزی ).
-
چاک پشت
لغتنامه دهخدا
چاک پشت . [ پ ُ ] (ص مرکب ) اسبی که در کمر فرورفتگی داشته باشد و شانه و کفلش برآمده بود. (ناظم الاطباء). و رجوع به چال پشت شود.
-
دنن
لغتنامه دهخدا
دنن . [ دَ ن َ ](ع اِمص ) کوژپشتی . || پستی و فرورفتگی سینه و گردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ناوگردن
لغتنامه دهخدا
ناوگردن . [ وِ گ َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرورفتگی پشت گردن که بشکل ناو است . رجوع به ناو شود.
-
خلش
لغتنامه دهخدا
خلش . [ خ َ ل ِ ] (اِمص ) عمل خلیدن .(از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ) : جانب دیگر خلش آغاز کردباز قزوینی فغانی ساز کرد. مولوی .|| فرورفتگی چیزی بجایی بنحوی که مجروح گرداند، مانند فرورفتگی خار بعضو آدمی . || انقطاع . || اندیشه و گمان و شبهه . ||...
-
عینان
لغتنامه دهخدا
عینان . [ ع َ ن ِ ] (ع اِ) تثنیه ٔ عین ، در حال رفع. رجوع به عین شود. || دو فرورفتگی در کنار زانو. (ناظم الاطباء). رجوع به عین شود.
-
نشستگی
لغتنامه دهخدا
نشستگی . [ ن ِ ش َ ت َ / ت ِ ] (حامص ) حالت و کیفیت و چگونگی نشسته . (یادداشت مؤلف ).- بازنشستگی ؛ بازنشسته بودن .- فرونشستگی ؛ فرورفتگی .رجوع به همین مدخل ها در ردیف خود شود.
-
آبله نشان
لغتنامه دهخدا
آبله نشان . [ ب ِ ل َ / ل ِ ن ِ ] (ص مرکب ) آنکه فرورفتگی ها از اثر آبله بر بشره دارد. آبله دار. مجدر: سلطان سنجر گندم گون آبله نشان بود. (راحةالصدور راوندی ).
-
بخولق
لغتنامه دهخدا
بخولق . [ ب ِ خُو ل ُ ] (ترکی ، اِ) فرورفتگی بالای سم اسب که حلقه ٔ بخو را در آنجا بندند. (فرهنگ فارسی معین ). بخولیک . و رجوع به ماده ٔ زیر شود.
-
چاله چوله
لغتنامه دهخدا
چاله چوله . [ ل َ / ل ِ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) جوی و جر. گودال پودال . جائی که گودالها و فرورفتگی های بسیار دارد. زمین ناهموار و پرنشیب و فراز.