کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرودوانیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرودوانیدن
لغتنامه دهخدا
فرودوانیدن . [ ف ُ دَ دَ ] (مص مرکب ) بزیر جاری کردن چون فرودوانیدن آب ، اشک و خون . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
جستوجو در متن
-
فرو
لغتنامه دهخدا
فرو. [ ف ُ ] (پیشوند، ق ) به معنی فرود. در زبان پهلوی فْرُت ، در پارسی باستان فْرَوَتا . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ). فرود و زیر و تحت و پایین و شیب و نشیب و پست . (ناظم الاطباء). مقابل فرا و فراز به معنی بالا و بسوی بالا. این کلمه همواره بصورت ترکیب ...
-
اضباب
لغتنامه دهخدا
اضباب .[ اِ ] (ع مص ) اضباب زمین ؛ پرسوسمار شدن آن . (از اقرب الموارد). سوسمارناک گردیدن زمین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بسیارسوسمار شدن جای . (تاج المصادر بیهقی ). || اضباب مرد؛ فریاد برآوردن وی و سخن گفتن او. (از اقرب الموارد). بانگ کردن و بس...