کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروده
لغتنامه دهخدا
فروده . [ ف ُ دَ / دِ ] (اِ) خست و دنائت و خسیس و دنی بودن . || (ص ) بریان کرده و برشته گردیده . فرود. (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرود شود.
-
فروده
لغتنامه دهخدا
فروده .[ ف َرْ وَ دَ / دِ ] (اِ) چوبی که در پس در خانه اندازند. فروره . (برهان ). فرود. رجوع به فَروَد شود.
-
جستوجو در متن
-
فرود
لغتنامه دهخدا
فرود. [ ف َرْ وَ ] (اِ) چوب پس در خانه . (برهان ). فروده . رجوع به فروده شود.
-
فرود
لغتنامه دهخدا
فرود. [ ف ُ ] (ص ) برشته و بریان کرده .رجوع به فروده شود. || فریفته . || فریبنده و فریب دهنده . || زبون و بد. مغرور و غره . || (اِ) چوب زیرین چهارچوب درخانه . (برهان ). فروده . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
-
خست
لغتنامه دهخدا
خست . [ خ ِس ْ س َ ] (ع اِمص ) خساست . لئامت . فرومایگی . نامردی . فروده . (از ناظم الاطباء). ناکسی . (زمخشری ). پستی . دنائت . حقارت . رذالت . وغادت . (یادداشت بخط مؤلف ) : شعر در نفس خویش هم بد نیست ناله ٔ من ز خست شرکاست . ظهیر فاریابی .|| (مص ) ...