کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرودآرامیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرودآرامیدن
لغتنامه دهخدا
فرودآرامیدن . [ ف ُ دَ ] (مص مرکب ) آرام گرفتن . فرونشستن . آرامش یافتن : حرارتها ساکن شود و خلطها از جوش فرودآرامد. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فروآرامیدن شود.
-
جستوجو در متن
-
فرودآرمیدن
لغتنامه دهخدا
فرودآرمیدن . [ ف ُ رو رَ دَ ] (مص مرکب ) فروآرامیدن . فرودآرامیدن . آرام گرفتن . || ماندن و استراحت کردن : به یک روز ره بر فرودآرمیدببد تا جهان پهلوان دررسید.اسدی .
-
فرود
لغتنامه دهخدا
فرود. [ ف ِ /ف ُ ] (پیشوند، ق ) در پهلوی فرت ، پارسی باستان ظاهراً فروتا ، سنسکریت پروتا . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). نشیب و زیر و پائین . (برهان ). تحت . زیر. مقابل زبر و بر. (از یادداشت بخط مؤلف ). همواره بصورت ترکیب با افعال یا بهمراه حروف اضافه و ...