کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فروان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فروان
لغتنامه دهخدا
فروان . [ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان ارادان بخش گرمسار شهرستان دماوند، واقع در 15هزارگزی خاور مرکزی بخش ، کنار راه آهن شاهرود. ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 596 تن سکنه . از رودخانه ٔ حبله رود مشروب میشود. محصولاتش : غلات ، پنبه ، بنشن و...
-
فروان
لغتنامه دهخدا
فروان . [ ف َرْ] (اِخ ) شهری است در حدود غزنه و آن معرب است و فارسیان پروان گویند. (یادداشت بخط مؤلف ). شهرکی است نزدیک غزنه . (از معجم البلدان ). رجوع به پروان شود.
-
فروان
لغتنامه دهخدا
فروان . [ ف َرَْ ] (اِ) نام روان آسمان زهره است . از دساتیر نقل شد. (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ).
-
واژههای مشابه
-
فروان آباد
لغتنامه دهخدا
فروان آباد. [ ] (اِخ ) دهی است جزو دهستان بهنام پازوکی بخش ورامین شهرستان تهران ، واقع در 24هزارگزی شمال باختری مرکز بخش و سه هزارگزی جنوب راه شوسه ٔ خراسان . ناحیه ای است واقع در جلگه ، معتدل و دارای 671 تن سکنه . از رودخانه ٔ جاجرود مشروب میشود.محص...
-
جستوجو در متن
-
فروانی
لغتنامه دهخدا
فروانی . [ ف َرْ ] (ص نسبی ) منسوب به فروان که شهری است نزدیک غزنه . (سمعانی ).
-
درصد
لغتنامه دهخدا
درصد. [ دَ ص َ ] (اِ مرکب ) چند قسمت از صد قسمت (تمام ) چیزی . مقدار چیزی در ازاء یا به ازاء صد در صد چیزی . علامتش «%» است که عدد درصد در طرف راست آن نوشته میشود. مثلاً اگر دو گرم از ماده ٔ مرکبی مشتمل بر 25% کربن باشد مقدار کربن محتوی در صد گرم این...
-
نافطة
لغتنامه دهخدا
نافطة. [ ف ِ طَ ] (ع ص ، اِ) کف نافطة؛ کف دست آبله کرده و شوخ بسته . (منتهی الارب ). نفیطة. منفوطة. دستی که بر اثر کار فروان قرحه و آبله برآورده باشد. (از معجم متن اللغة). || بز ماده ، یا از اتباع است عافطة را، یقال : ما له عافطة و لانافطة. (منتهی ال...
-
پروان
لغتنامه دهخدا
پروان . [ پ َرْ ] (اِخ ) نام شهری نزدیک غزنه . (لغت نامه ٔ اسدی ). و معرب آن فروان است . بین غزنه و بامیان و قریب به سرچشمه ٔ رودخانه لوکر در یک فرسخی این محل بین سلطان جلال الدین منکبرنی وقوتوقو از سرداران چنگیز جنگی روی داد که به فتح سلطان تمام شد ...