کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرهنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
جخو
لغتنامه دهخدا
جخو. [ ] (اِ) خارپشت . داروا(؟). (فرهنگ اسدی ). رادرا. (حاشیه ٔ مؤلف بر فرهنگ اسدی ). تشی . مرنگو. بیهن . کوله . (فرهنگ اسدی ). || سکنه . (فرهنگ اسدی ).
-
رستاخیز
لغتنامه دهخدا
رستاخیز. [ رِ ] (اِ مرکب ) رَستاخیز. (فرهنگ نظام ) (از فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رَستاخیز و رستخیز در همه ٔ معانی و فرهنگ نظام شود.
-
فرهنج
لغتنامه دهخدا
فرهنج . [ ف َ هََ ] (اِخ ) نام مادر کیکاوس . (برهان ). فرهنگ . رجوع به فرهنگ شود.
-
ارم
لغتنامه دهخدا
ارم . [ اِ رَ ] (اِ) بوستان . (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ خطی قطران ؟).
-
تارون
لغتنامه دهخدا
تارون . (ص ) تاران . (فرهنگ جهانگیری ) (آنندراج ) (فرهنگ رشیدی ) (انجمن آرا). تیره وتاریک . (برهان ) (فرهنگ نظام ). تاره . تاری . تارین . تار و تاریک . (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ رشیدی ).
-
نزیغ
لغتنامه دهخدا
نزیغ. [ ن َ ] (ص ) غریب . (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف ). نزیع درست است . رجوع به نزیع شود. || (اِ) پرداختن از کار. (فرهنگ نظام از فرهنگ وصاف ). در فرهنگهای معتبر عربی چنین کلمه ای و معنی دیده نشد.
-
بذیون
لغتنامه دهخدا
بذیون . [ ب َذْ ] (اِ) قماش نفیس .(برهان قاطع) (از فرهنگ رشیدی ) (از آنندراج ) (انجمن آرا). اقمشه ٔ خوب نفیس . (فرهنگ سروری ) : برز بالا بود بلند برین هست بذیون قماشهای گزین .(فرهنگ منظوم از فرهنگ سروری ).
-
خاره
لغتنامه دهخدا
خاره . [ رَ / رِ ] (اِ) زن راگویند. (آنندراج ) (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) : مر آن خاره را بود دغدوی نام که زردشت فرخنده را بود مام .؟ (فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ).
-
کهنی
لغتنامه دهخدا
کهنی . [ ک ِ ] (اِ) خانه ٔ زمستانی .(فرهنگ رشیدی ) (فرهنگ جهانگیری ) (از برهان ) (از آنندراج ). || خرس . (فرهنگ جهانگیری ). خرس را گویند، و آن جانوری است معروف . (برهان ) (آنندراج ).
-
غلیج
لغتنامه دهخدا
غلیج . [ غ َ ] (اِ) انگز. (از فرهنگ اسدی ) (فرهنگ اوبهی ). بیلی که با آن زمین را هموار کنند. رجوع به انگز شود : چون غلیجی که بند برکند (کذا؟)کیست چون تو فژاگن و فژغند. ؟ (فرهنگ اسدی ).|| بت که تراشند. (فرهنگ اسدی ) (فرهنگ اوبهی ).
-
غفج
لغتنامه دهخدا
غفج . [ غ ُ ] (اِ) آبگیر. (حاشیه ٔ فرهنگ اسدی نخجوانی ) (فرهنگ اوبهی ). غفج و آبگیر و شمر یکی باشد. (فرهنگ اسدی ). مغاک . (فرهنگ اسدی چ اقبال ص 74). گو. گودال . حفره : به هرتلی بر از خسته گروهی به هر غفجی بر از فرخسته پنجاه . عنصری (از فرهنگ اسدی ).|...
-
رقابت
لغتنامه دهخدا
رقابت . [ رَ / رِ ب َ ] (ع مص ) نگهبانی کردن . || انتظارکشیدن . (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) انتظار و نگهبانی . (فرهنگ نظام ) (غیاث اللغات ). انتظار. چشم داشت . (فرهنگ فارسی معین ). || هم چشمی . (فرهنگ نظام ) (یادداشت مؤلف ) (لغات فرهنگستان ) (فر...
-
تاژ
لغتنامه دهخدا
تاژ. (اِ) خیمه . (لغت فرس اسدی ) (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ اوبهی ) (فرهنگ سروری ) (آنندراج ) (انجمن آرا) (فرهنگ ضیاء) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). چادر. (فرهنگ نظام ) (فرهنگ ضیاء) (ناظم الاطباء). خانه ٔ کرباسی . (برهان ) (انجمن آرا). سایبان ...
-
تاسا
لغتنامه دهخدا
تاسا. (اِ) اندوه و ملالت . (ناظم الاطباء) (برهان ) (جهانگیری ). بمجاز، اندوه و ملال . (فرهنگ رشیدی ). اندوه و ملال . (غیاث اللغات ). ملال . (فرهنگ نظام ) (فرهنگ رشیدی ). تاسه . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ) : فشیان ؛ تاسا. (منتهی الارب ).خواجه جام...
-
بچ
لغتنامه دهخدا
بچ . [ ب ُ ] (اِ) اندرون دهن . لنبوس . اکپ . کپ . پچ . (فرهنگ رشیدی ) (برهان قاطع). داخل دهان . (از فرهنگ شعوری ). قنب (در تداول مردم قزوین ). اندرون لنبوس . (فرهنگ جهانگیری ). بج . (آنندراج ). آکب . (فرهنگ نظام ) : تا زبغرت زنیم پر از باد کن بچت ورن...