کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرنگ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
فرنگان
لغتنامه دهخدا
فرنگان . [ ف َ رَ ] (اِخ ) فرنگ . فرنگستان . (آنندراج ). فرانسه . || ج ِ فرنگ ، به معنی فرنگی . (از حاشیه ٔ برهان چ معین : فرنگ ).
-
عروسک فرنگی
لغتنامه دهخدا
عروسک فرنگی . [ ع َ س َ ک ِ ف َ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عروسک منسوب به فرنگ . که در فرنگ ساخته شده باشد. که ساخت فرنگ باشد.- مِثل ِ عروسک فرنگی ؛ با چشمان زاغ و چهره ٔ سرخ و سفید. (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
یامجیک
لغتنامه دهخدا
یامجیک . (ص ، اِ) یام . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). نامه بر و پیک و قاصد. (ناظم الاطباء). || مالک و صاحب . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ). || شجیع و پهلوان . (فرهنگ فرنگ از آنندراج ).
-
مستفرنگ
لغتنامه دهخدا
مستفرنگ . [ م ُ ت َ رَ] (ص ) نعت مفعولی برساخته از کلمه ٔ «فرنگ ». منحوت از فرنگ و فرنگی . فرنگی مآب . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
انجیر بغدادی
لغتنامه دهخدا
انجیر بغدادی . [ اَ رِ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِمرکب ) بار رقع یمانیست و در مصر آنرا انجیر فرنگ گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). رجوع به انجیر فرنگ شود.
-
رندافریس
لغتنامه دهخدا
رندافریس . [ رَ اَ ] (اِ) به لغت فرنگ پادشاه پادشاهان باشد که کنایه از پروردگار است . (برهان قاطع) (از آنندراج ). || (اِخ ) نام پادشاهی .(برهان قاطع). نام پادشاهی از پادشاهان فرنگ . (آنندراج ). || گویند نام جزیره ای است از جزایر او [ پادشاه ] و در آن...
-
گوزید
لغتنامه دهخدا
گوزید. [ گ َ / گُو ] (اِ) جعل را گویند. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). رجوع به گوزد شود.
-
گوزین
لغتنامه دهخدا
گوزین . [ گ َ / گُو ] (اِ) متاع و رخت خانه . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
-
گچن
لغتنامه دهخدا
گچن . [ گ َ چ َ ] (ترکی ، ص ) گذشته . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
-
ستارباز
لغتنامه دهخدا
ستارباز. [ س ِ ] (نف مرکب ) نوازنده ٔ ستار. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
-
یانجیک
لغتنامه دهخدا
یانجیک . (ص ، اِ) یامجیک . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). رجوع به یامجیک شود.
-
فلیختن
لغتنامه دهخدا
فلیختن . [ ف َ ت َ ](مص ) افگندن و انداختن . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ).
-
افرنج
لغتنامه دهخدا
افرنج . [ اَ رَ ] (ع اِ) معرب افرنگ و بمعنی آن . (ناظم الاطباء). اَفرِنگ . (ناظم الاطباء). افرنگ همانا بمعنی فرنگ است . (آنندراج ). رجوع به فرنگ و افرنگ شود.
-
کام طبع
لغتنامه دهخدا
کام طبع. [ طَ ] (ص مرکب ) حریص و طامع. (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). آزمند. طمعکار. (ناظم الاطباء).
-
ساعاتی
لغتنامه دهخدا
ساعاتی . (ص نسبی ) تشتگر یعنی ساعت کننده . (آنندراج از فرهنگ فرنگ ). ساعت ساز. (استینگاس ). رجوع به ساعت شود.