کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرقدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرقدان
لغتنامه دهخدا
فرقدان . [ ف َ ق َ ] (اِخ ) فرقدین . دو ستاره ٔ درخشان در صورت دب اصغر و به فارسی دو برادران گویند. (یادداشت به خط مؤلف ). و بدان دو در مساوات و عدم مفارقت مثل زنند و یکی را انورالفرقدین و دیگری را اخفی الفرقدین نامند. (یادداشت به خط مؤلف ). دو کوک...
-
جستوجو در متن
-
دوبرادران
لغتنامه دهخدا
دوبرادران . [ دُ ب َ دَ ] (اِخ ) فرقدان . (زمخشری ) (دهار). دو ستاره ٔ روشنی را گویند که در سینه ٔ دب اصغر است و آن را هفتورنگ کهین خوانند و به عربی فرقدان گویند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (برهان ) (از لغت شوشتر). فرقدان . فرقدین . و آن دو ستاره است ...
-
فرقود
لغتنامه دهخدا
فرقود. [ ف ُ ] (اِخ ) ستاره ٔ نزدیک قطب که بدان راه شناسند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). فرقد. رجوع به فرقد و فرقدان و فرقدین شود.
-
یک در
لغتنامه دهخدا
یک در. [ ی َ / ی ِ دَ ] (ص مرکب ) اطاقی که آن را یک در است . (یادداشت مؤلف ). یک دره . یک دری : اندیک دو دوست فرقدان واردر یک در آشیان ببینم .خاقانی .
-
اخفی الفرقدین
لغتنامه دهخدا
اخفی الفرقدین . [ اَ فَل ْ ف َ ق َ دَ ] (اِخ ) (اصطلاح فلک ) ستاره ٔ کم نورتر از دو ستاره ٔ فرقدان که در صورت دب اصغر جای دارند.
-
خسان
لغتنامه دهخدا
خسان . [ خ ُس ْ سا ] (ع اِ) آن ستارگانی که هرگز غروب نکنند چون جدی و بنات النعش و فرقدان ومانند آن . (از ناظم الاطباء) (یادداشت بخط مؤلف ).
-
غزل پرداختن
لغتنامه دهخدا
غزل پرداختن . [ غ َ زَ پ َ ت َ ] (مص مرکب ) غزل سراییدن . غزل گفتن . غزل بافتن : غزل پردازم اینک از دو بیت خود دو مصرع راکنم مطلع که حسن آفتاب از فرقدان بینی .عرفی (از آنندراج ).
-
جنازه
لغتنامه دهخدا
جنازه . [ ج َ / ج ِ زَ / زِ ] (از ع ، اِ) جسد مرده . مرده . (منتهی الارب ).- جنازه ٔ غریبان ؛ چهار ستاره از هفت اورنگ که دو ستاره مقدم از آن چهار فرقدان نام دارند. (یادداشت مؤلف ). || تابوت حاوی جسد مرده . تختی که میت را بر آن حمل کنند. (قاموس کتاب ...
-
باغ فلاسان
لغتنامه دهخدا
باغ فلاسان . [ ] (اِخ ) یکی از باغات چهارگانه ٔ معروف اصفهان بوده است و در ترجمه ٔ محاسن اصفهان توصیف آن آمده : باغ فلاسان که قصر مشید او پای رفعت مزید بر فرق فرقدان می نهد و به دست ارتفاع گوشمال کیوان می دهد. (از ترجمه ٔ محاسن اصفهان ص 26).
-
ندمانی جذیمة
لغتنامه دهخدا
ندمانی جذیمة. [ ن َ ن َ ج َ م َ] (اِخ ) نام دو ستاره که فرقدان نیز گویند. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). لیکن در این بیت از متمم بن نویرة الیربوعی که در رثای برادر خویش مالک گفته است :و کنا کندمانی جذیمة حقبةمن الدهر حتی قیل لن نتصدعافلما تفرقنا کأن...
-
آن
لغتنامه دهخدا
آن . (ع پسوند) َان . علامت تثنیه در حال رفع: اَبَوان . توأمان . شِعْرَیان . فرقدان . مَلَوان : شده شِعْرَیانش چو دو چشم مجنون شده فرقدانش چو دوخد لیلی . منوچهری .چو پاسی از شب دیرنده بگذشت برآمد شِعْرَیان از کوه موصل . منوچهری .ای نیاموخته ادب زَ اب...
-
تبرآسیا
لغتنامه دهخدا
تبرآسیا. [ ت َ ب َ ] (اِخ ) فأس الرحی . سنگ زبرین آسیا. در التفهیم آمده : وز دنبال او [فرقدان ] دیگرستارگان سخت خرد شکلی همی آید همچون هلیله و گروهی ماهی نام کنند. و آنک چنین داند که قطب اندر میان اوست او را تبرآسیا نام کند زیرا که بر خویش همی گردد....
-
انور
لغتنامه دهخدا
انور. [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی است . روشن تر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد). نورانی تر. بافروغ تر. منورتر : محسوس نیستند و نگنجند در حواس نایند در نظر که نه مظلم نه انورند. ناصرخسرو.که شب را تیرگی چندان نماندکه رخ پیدا کند خورشید انو...
-
فرقد
لغتنامه دهخدا
فرقد. [ ف َ ق َ ] (ع اِ) گاوساله . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || گاوساله ٔ دشتی .(منتهی الارب ). گوساله ٔ وحشی . (اقرب الموارد). || (اِخ ) دو ستاره نزدیک قطب که بدان راه شناسند. (منتهی الارب ) (غیاث ). و آنها دو ستاره اند و در شعر به صورت مفرد و ...