کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرغوک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرغوک
لغتنامه دهخدا
فرغوک . [ ف َ ] (ص ) خاموش و تن زده . (آنندراج ) (برهان ). || (اِ) تأخیر و تکاسل و کاهلی در کارها را نیز گویند. (برهان ). مصحف فرغول است . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). رجوع به فرغول شود.
-
جستوجو در متن
-
فرغول
لغتنامه دهخدا
فرغول . [ ف َ ] (اِ) غفلت و غافل شدن و تأخیر و درنگ در کارها.(برهان ). تأخیر. مطل . (یادداشت به خط مؤلف ). تأخیر بود بر مدافعت و مطل و کسلان . (اسدی ) : که فرغول پدید آید آن روزکه بر تخته تو را تیره شود نام . رودکی (یادداشت مؤلف از فرهنگ اسدی )....