کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرعان
لغتنامه دهخدا
فرعان . [ ف َ ] (اِخ ) ابن اعرف . یکی از بنی مره ، شاعر و دزد. (منتهی الارب ).
-
فرعان
لغتنامه دهخدا
فرعان . [ ف َ ] (اِخ ) ابن اعرف . یکی از بنی نزال است . (منتهی الارب ).
-
فرعان
لغتنامه دهخدا
فرعان . [ ف َ ] (اِخ ) از قراء فارس است . ابن بلخی نویسد: کاس و فرعان از اعمال پرگ و تارم است . (از فارسنامه ص 130).
-
فرعان
لغتنامه دهخدا
فرعان . [ ف َ ] (اِخ ) نام معمار خسروپرویز. (ولف ) : چو بشنید خسرو که فرعان گریخت به گوینده بر خشم فرعان بریخت .فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 9 بیت 2762).
-
فرعان
لغتنامه دهخدا
فرعان . [ ف ُ ](ع ص ، اِ) ج ِ افرع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ذوالدروع
لغتنامه دهخدا
ذوالدروع . [ ذُدْ دُ ] (اِخ ) لقب فرعان کندی ، از بلحارث بن عمرو.
-
عبدا
لغتنامه دهخدا
عبدا. [ ع َ دُل ْ لاه ] (اِخ ) ابن لهیعةبن فرعان الحضرمی المصری ، مکنی به ابوعبدالرحمان . رجوع به ابن لهیعة ابوعبدالرحمان و نیز الاعلام زرکلی شود.
-
افرع
لغتنامه دهخدا
افرع . [اَ رَ ] (ع ص ) مرد تمام موی . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). ج ، فُرع ، فُرعان . مؤنث آن فرعان . (آنندراج ) (منتهی الارب ). تمام موی . (مهذب الاسماء خطی ).تمام موی سر. (تاج المصادر بیهقی ). انبوه موی . (المصادر زوزنی ). مقابل اصلع....