کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرستۀ انبوه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فرسته
لغتنامه دهخدا
فرسته . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ] (اِ) فرستاده . چیزی که به جهت کسی فرستند. (برهان ). || رسول . (برهان ). سفیر. قاصد. ایلچی . (یادداشت به خط مؤلف ) : زآن است قوی شیر به گردن که به هر کاراز خود به تن خویش رسول است و فرسته . رودکی . فرسته فرستاد با خواسته ...
-
جستوجو در متن
-
پرداختن
لغتنامه دهخدا
پرداختن . [ پ َ ت َ ] (مص ) اداء. ادا کردن . تفریغ حساب . گزاردن حقی و دینی و جز آن . توختن وامی . تأدیه . کارسازی کردن . دادن . واپس دادن : دین خود را پرداختن ؛ وام خویش ادا کردن . || تهی کردن . خالی کردن . تخلیه . مخلی کردن . تخلیه کردن . پاک کردن...