کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرسایش پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرسایش
لغتنامه دهخدا
فرسایش . [ ف َ ی ِ ](اِمص ) اسم است فرسودن را. ازمیان رفتگی . ساییدگی .
-
جستوجو در متن
-
فرسودگی
لغتنامه دهخدا
فرسودگی . [ ف َ دَ / دِ ] (حامص ) فرسوده شدن . فرسوده بودن . فرسایش . رجوع به فرسوده و فرسودن شود.
-
دشتگون
لغتنامه دهخدا
دشتگون . [ دَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مانند دشت . دشت مانند. || اصطلاحاً، پهنه ای از زمین که بسبب فرسایش تقریباً به صورت دشت درآمده است . تشکیل آن به علت فرسایش ناشی از رودخانه ها و باران است که آنقدر ادامه می یابد تا تقریباً تمام بلندیهای بالنسبه کم م...
-
برسایش
لغتنامه دهخدا
برسایش . [ ب َ ی ِ ] (اِمص ) فرسایش : ما مانده شدستیم و گشته سوده ناسوده ونامانده چرخ گردابرسایش ما را ز جنبش آمدای پور درین زیر ژرف دریا. ناصرخسرو.رجوع به سودن و سایش شود.
-
روانکاه
لغتنامه دهخدا
روانکاه . [ رَ ](نف مرکب ) کاهنده ٔ روان . آنکه یا آنچه باعث کاهش و فرسایش روان باشد. کاری صعب که روح را کسل و آزرده وفرسوده کند. روان فرسا. جانکاه . جانگزا : وز عون تو روید چو گیا لعل ز خاره و آن زهر روانکاه شود نوش گواره .منوچهری .
-
چینه سازی
لغتنامه دهخدا
چینه سازی . [ ن َ / ن ِ ] (حامص مرکب ) ساختن دیوار گلی . چینه کشی . بنا کردن و برآوردن دیوار از رده های گل . || ترتیب قرار گرفتن سنگهای ته نشستی به صورت چینه ها چنانکه در آبهای راکد مواد سنگینتر سریعتر از مواد دیگر در ته آب نشست میکنند، در آبهای جاری...
-
خرمندی
لغتنامه دهخدا
خرمندی . [ خ ُ م َ ] (اِ) درختی است از تیره ٔ Ebenaceae و از جنس Diospyros که تنها یک گونه ٔ آن lotus Diospyros از درختان بومی جنگلهای کرانه ٔ دریای مازندران است . در جلگه تا ارتفاع 1100 متر از سطح دریا می روید. آنرا در آستارا و طوالش آمبر، در گیلان ...
-
ماهچه
لغتنامه دهخدا
ماهچه . [ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر ماه یعنی ماه کوچک و خرد. (ناظم الاطباء). || هلال . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : طوطی بچگان را سلب سبز بریدندشلوارک با ماهچه های طبری وار. منوچهری . || سرعلم که به صورت ماه سازند. (فرهنگ رشیدی ). سر علمی را گویند ...
-
برف
لغتنامه دهخدا
برف . [ ب َ ] (اِ) یکی از ریزشهای آسمانی و نیز نام پوششی که از آن بر زمین تشکیل می گرددو اگرچه در عرف این کلمه هم به آنچه می بارد و هم برآنچه بر زمین نشسته است اطلاق می گردد اما ساختمان برف در این دو حالت متفاوت است . برفی که می بارد مرکب از یخ متبلو...
-
حاجی سلیمان
لغتنامه دهخدا
حاجی سلیمان . [ س ُ ل َ ] (اِخ ) کاشانی از شعرای مائه ٔ دوازدهم و اوائل مائه ٔ سیزدهم هجری است . تخلص او صباحی و از مردم بیدگل ، از توابع کاشان میباشد وی در عصر امراء زندیه بود و با آنان ارتباط داشته و آنها را مدح گفته است و چون علیمرادخان زند، در او...
-
رود
لغتنامه دهخدا
رود. (اِ) رودخانه ٔ عظیم و سیال . (برهان قاطع) . رودخانه یعنی آب عظیم . (آنندراج ). نهری که عظیم و جاری باشد. (غیاث اللغات ). رودخانه . (لغت محلی شوشتر، نسخه ٔ خطی ). نهر عظیم و سیال . (ناظم الاطباء). آب جاری فراوان که لفظ دیگر فارسی آن دریا و عربیش ...
-
چین
لغتنامه دهخدا
چین . (اِ) شکن و بهم کشیدگی و ترنجیدگی در پوست روی یا پارچه یا چرم و امثال آنها. آژنگ . (از فرهنگ اسدی نخجوانی ). شکنج . (برهان ) (آنندراج ). یرا. (ملحقات برهان ). انجوغ که بر اندام از لاغری و پیری پیدا آید. (اوبهی ). گره چنانکه در موی یا ابروی . پیچ...