کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرساد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرساد
لغتنامه دهخدا
فرساد. [ ف َ ] (ص ) حکیم و دانشمند را گویند. (برهان ) . دانا و دانشمند و حکیم و عاقل . (ناظم الاطباء). || (اِ) نام درختی است که آن را توت گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به فرصاد شود.
-
واژههای همآوا
-
فرصاد
لغتنامه دهخدا
فرصاد. [ ف ِ ] (ع اِ) تود یا توت سرخ یا بار آن . (از منتهی الارب ). توت سفید را گویند و آن در خاصیت قائم مقام انجیر است . اگر برگ آن را با برگ انجیر سیاه و برگ انگوردر آب باران بجوشانند و موی را بدان بشویند سیاه گرداند. (برهان ). اسم عربی توت سفید. (...
-
جستوجو در متن
-
قدم
لغتنامه دهخدا
قدم . [ ق َدَ ] (ع اِمص ) پیشی در کار. || (اِ) آنکه او را مرتبه باشد در خیر و نیکوئی . || پی و اثر. گویند: قدم صدق . رجوع به قدم صدق شود. || دلیر. || پیش پای . || گام . خطوه . ج ، اقدام . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بادیه آشام ، ثابت ، آبله پرور، آبله...
-
دانا
لغتنامه دهخدا
دانا. (نف ) صفت فاعلی دائمی از دانستن . داننده . مقابل نادان . مقابل کانا. مقابل جاهل . کندا. عالم .علیم . (منتهی الارب ). علاّم . (السامی ) (مهذب الاسماء).شاعر. فطن [ ف َ / ف ِ ] . کاتب . نطاسی . نطس [ ن َ طِ / ن َ طْ / ن َ طُ ] . عارف . عریف . طَبن...