کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فرزع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فرزع
لغتنامه دهخدا
فرزع . [ ف ُ زُ ] (ع اِ) پنبه دانه . (منتهی الارب ). حب القطن . (اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
فرضاً
لغتنامه دهخدا
فرضاً. [ف َ ضَن ْ ] (ع ق ) به فرض . فرض کنیم که .... اگر فرض کنیم .... اگر چنین بپنداریم که ... رجوع به فرض شود.
-
جستوجو در متن
-
فرزعة
لغتنامه دهخدا
فرزعة. [ ف ُ زُ ع َ ] (ع اِ) واحد فرزع . (اقرب الموارد). یک پنبه دانه . || پاره ای از گیاه . ج ، فرازع . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِخ ) نام یکی از هشت کرکس لقمان است . (منتهی الارب ).
-
پنبه دانه
لغتنامه دهخدا
پنبه دانه . [ پَم ْ ب َ / ب ِ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) تخم پنبه . بزر پنبه . بذر پنبه . ککچه . فُرزع . خیسفوج . (منتهی الارب ). حب القطن . حب ّ قُطن : ماهها باید که تا یک پنبه دانه زآب و خاک شاهدی را حلّه گردد یا شهیدی را کفن . سنائی .تجرید؛ پنبه بیرون...