کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فردی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فردی
لغتنامه دهخدا
فردی . [ ف َ ] (اِ) طومار. || فهرست . (ناظم الاطباء).
-
فردی
لغتنامه دهخدا
فردی . [ ف َ ] (حامص )انفراد. تنهایی . بی انبازی . یگانه بودن : اگر با بخت نرماده قرینند این خدادوران تو چون دوران به فردی ساز کآخر فرد دورانی . خاقانی .|| (ص نسبی ) منسوب به فرد. انفرادی . رجوع به فرد شود.
-
فردی
لغتنامه دهخدا
فردی . [ ف َ دا ] (ع ق ) یکان یکان : جأوا فردی ؛ آمدند یکان یکان . (منتهی الارب ). واحداً بعد واحد. (از اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
علی فردی
لغتنامه دهخدا
علی فردی . [ ع َ ی ِ ف َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به فردی . متوفی در سال 1127 هَ . ق . اوراست : الحاشیةالفردیة علی الحسینیة فی الاَّداب . (از معجم المؤلفین از هدیة العارفین بغدادی ج 1 ص 767).
-
فردی زند
لغتنامه دهخدا
فردی زند. [ ف َ ی ِ زَ ] (اِخ )شیرازی . نامش صفربیک و مردی سیاح ، درویش منش و قلندرمشرب بوده است . در مراتب الفاظ چندان تتبعی نداشته وبرحسب طبع غزلی موزون می سروده است . از آثار اوست :در روزگار هرکه عزیز است خوار تست این حکم تازه ای است که در روزگار ...
-
فردی وند
لغتنامه دهخدا
فردی وند. [ ف َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان منگره ٔ بخش الوار گرم سیری شهرستان خرم آباد، واقعدر 43هزارگزی شمال باختری حسینیه و 21هزارگزی خاور راه اتومبیل رو خرم آباد به اندیمشک . ناحیه ای است کوهستانی ، معتدل و دارای 168 تن سکنه . از چشمه ٔ فردی ون...
-
حسین فردی
لغتنامه دهخدا
حسین فردی . [ ح ُ س َ ن ِ ف َ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ رومی قسطنطینی شاعر متخلص به فردی معروف به ارایچی زاده . متوفی 1121 هَ . ق . دیوان شعر ترکی و «شاپورنامه » بنظم ترکی دارد. (هدیة العارفین ج 1 ص 325).
-
جستوجو در متن
-
علی رومی
لغتنامه دهخدا
علی رومی . [ ع َ ی ِ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به علی فردی . رجوع به علی فردی شود.
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی . [ ع َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی ، مشهور به فردی . رجوع به علی فردی شود.
-
علی قیصری
لغتنامه دهخدا
علی قیصری . [ ع َ ی ِ ق َ ص َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی . مشهور به فردی . رجوع به علی فردی شود.
-
علی حنفی
لغتنامه دهخدا
علی حنفی . [ ع َ ی ِ ح َ ن َ ] (اِخ ) ابن مصطفی قیصری رومی حنفی ، مشهور به فردی . رجوع به علی فردی شود.
-
فردان
لغتنامه دهخدا
فردان . [ ف َ ] (ع ص ) یکتا.یگانه . یک . (منتهی الارب ). واحد. و شی ٔ فردان ؛ یعنی منفرد و مؤنث آن فَرْدی ̍ است . (از اقرب الموارد).
-
ژاندارم
لغتنامه دهخدا
ژاندارم . (فرانسوی ، اِ) کلمه ای است فرانسوی مستعمل در زبان فارسی اخیر که در اصطلاح امروز بمعنی فردی از امنیه و پلیس خارج شهر است .