کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراکردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراکردن
لغتنامه دهخدا
فراکردن . [ ف َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پیش آوردن . فراز آوردن . فراز کردن . پیش آوردن و دراز کردن دست . (یادداشت به خط مؤلف ): دست فراکن و چیزی بخور. (تاریخ سیستان ).دست فراکردند اندر اوانی فروختن . (تاریخ سیستان ). || برگزیدن . انتخاب کردن . منصوب کرد...
-
جستوجو در متن
-
مقبل
لغتنامه دهخدا
مقبل . [ م ُ ب َ ] (ع ص ) پیش آمده و روی آورده به هر چیزی . (ناظم الاطباء). || قبول کرده شده و روی آورده شده . (آنندراج ). || (مص ) (مص میمی ) روی فراکردن . (تاج المصادر بیهقی ). اقبل مقبلاً؛ ای اقبالاً مثل ادخلنی مدخل صدق . (ناظم الاطباء).
-
دبور
لغتنامه دهخدا
دبور. [ دُ ] (ع مص ) پیر شدن . (منتهی الارب ). || درگذشتن تیر از نشانه . (منتهی الارب ). گذشتن تیر از نشانه و بیرون شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیرون آمدن تیر از هدف . || سپس شدن باد. باد با باد دبور گردیدن . (تاج المصادر بیهقی ): دبرت الریح ؛ باد دب...
-
تطفیل
لغتنامه دهخدا
تطفیل . [ ت َ ] (ع مص ) بچسبیدن آفتاب به فروشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به غروب میل کردن آفتاب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میل کردن آفتاب به غروب . (آنندراج ). نزدیک شدن خورشید به غروب . (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن شب . (منتهی الارب...
-
ترتیب
لغتنامه دهخدا
ترتیب . [ ت َ ] (ع مص ) ثابت و استوار گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (از المنجد): و بحضرت سلطان رفت و سلطان در ترتیب و تبجیل قدر و تمشیت کار و تمهید رونق او بهمه غایتی برسید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 438). || یک از پس...
-
ارصاد
لغتنامه دهخدا
ارصاد. [ اِ ] (ع مص ) آماده ٔچیزی شدن . (منتهی الأرب ). || آماده کردن .مهیا ساختن . (منتهی الأرب ). ساختن . (تاج المصادر بیهقی ). بساختن . (زوزنی ). مهیا داشتن . مهیا کردن برای کسی . || پاداش دادن کسی را بخیر یا بشر. || ترقب . انتظار. چشم داشتن . (...
-
تولیة
لغتنامه دهخدا
تولیة. [ ت َ ی َ ] (ع مص ) روی فراکردن . (تاج المصادر بیهقی ).روی فا چیزی کردن . (زوزنی ). روی به چیزی آوردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (دهار). روی آوردن به جهتی و کاری . منه قوله تعالی : فَوَل ِّ وجهک شطر المسجد الحرام . (قرآن 2 / 144) (من...
-
مذلت
لغتنامه دهخدا
مذلت . [ م َ ذَل ْ ل َ ] (از ع اِمص ) ذل . ذلالت . ذلة. خوار شدن . (غیاث اللغات ). مذلة. رجوع به مذلة شود. || (اِمص ) خواری . ذلت . ذل . هوان . مقابل عزت : هر کس که می نخواهد او را به تخت ملک بادا به زیر خاک مذلت تنش نهان . فرخی .و آن قلم اندر بنانش ...
-
اعتناق
لغتنامه دهخدا
اعتناق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دست به گردن یکدیگر زدن در حرب و جز آن . (منتهی الارب ). دست به گردن همدیگر زدن در حرب و جز آن .(آنندراج ). دست به گردن یکدیگر زدن در جنگ و جز آن .(ناظم الاطباء). دست به گردن یکدیگر را گرفتن . (المصادر زوزنی ). دست به گردن ...
-
مصدر
لغتنامه دهخدا
مصدر. [ م َ دَ ] (ع اِ) محل بازگشت از حج . ج ، مصادر. (ناظم الاطباء). جای بازگشتن . (منتهی الارب ) (غیاث ) (آنندراج ). جای بازگشت . (ناظم الاطباء). جای صادر شدن . (آنندراج ). || محل بازگشت ازآب . (ناظم الاطباء). || جای بیرون آمدن . (غیاث ) (آنندراج )...
-
بریدن
لغتنامه دهخدا
بریدن . [ ب ُ دَ / ب ُرْ ری دَ ] (مص ) قطع کردن . (آنندراج ).جدا کردن . (ناظم الاطباء). جدا کردن با آلتی برنده چون کارد و غیره . (یادداشت دهخدا). اًبتات . اًترار.اجتباب . اجتذاذ. اجتزاز. احتئمام . اخترام . اختزال . اختضام . اختمام . اًخناب . اًرباذ. ...