کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراهم کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ابش
لغتنامه دهخدا
ابش . [ اَ ] (ع مص ) فراهم کردن . فراهم آوردن . جمع کردن . گرد کردن .
-
یهیدن
لغتنامه دهخدا
یهیدن . [ ی َ دَ ] (مص ) ویران کردن و خراب کردن و فاسد کردن و تلف کردن و پایمال کردن و محو کردن . (ناظم الاطباء). فراهم کردن و برهم زدن و خراب کردن مانند فراهم آوردن و برهم زدن خانه و عمارت . (از شعوری ج 2 ورق 447).
-
چیانیدن
لغتنامه دهخدا
چیانیدن . [ چ َ دَ ] (مص ) فراهم آوردن .جمع کردن . || ذبح کردن . (ناظم الاطباء).
-
خجلت دادن
لغتنامه دهخدا
خجلت دادن . [ خ ِ ل َ دَ ] (مص مرکب ) سرافکنده کردن . شرمسار کردن . شرمگین کردن . خفت دادن . موجب شرم زدگی فراهم کردن . باعث سرافکندگی ایجاد کردن . شرمگن ساختن .
-
گردآوری کردن
لغتنامه دهخدا
گردآوری کردن . [ گ ِ وَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جمع کردن . گردآوردن . فراهم آوردن . و رجوع به گرد آوردن و گرد آوریدن شود.
-
ازی
لغتنامه دهخدا
ازی . [ اُ زی ی ] (ع مص )کم گردیدن سایه . || فراهم آمدی بسوی ... مقبوض شدن . || فراهم کردن . (منتهی الارب ).
-
خجیدن
لغتنامه دهخدا
خجیدن . [ خ َ دَ ] (مص ) فراهم آمدن . فراهم آوردن . جمع شدن . جمع کردن . (از ناظم الاطباء). مجتمع گردیدن . (آنندراج ).
-
اندوزیدن
لغتنامه دهخدا
اندوزیدن . [ اَ دَ ] (مص ) اندوخته کردن . حاصل کردن . فراهم آوردن . (ناظم الاطباء). اندوختن . (فرهنگ فارسی معین ). جمع کردن وحاصل کردن . (آنندراج ). || قرض واپس دادن . || دور کردن و فرستادن . (ناظم الاطباء).
-
آمادن
لغتنامه دهخدا
آمادن . [ دَ ] (مص ) ساختن . بساختن . بسیجیدن . بسغدن . سغدن . آسغدن . برساختن . مهیا کردن . مهیا شدن . تهیه . آماده کردن . آماده شدن . آراستن . معدات فراهم کردن . مستعد کردن . ساز کردن . راست کردن . تیارکردن . || پر و مملو گردانیدن . (برهان ).
-
ذحلمة
لغتنامه دهخدا
ذحلمة. [ ذَ ل َم َ ] (ع مص ) ذبح کردن . || فراهم آوردن .
-
اکتصاص
لغتنامه دهخدا
اکتصاص . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فراهم آمدن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). فراهم آمدن و انبوهی کردن . (از اقرب الموارد).
-
ورچیدن
لغتنامه دهخدا
ورچیدن . [ وَ دَ ] (مص مرکب ) برچیدن . (ناظم الاطباء). جمع کردن بساط. || جمع کردن . فراهم آوردن : لب ورچیدن . پا ورچیدن .
-
تلئیم
لغتنامه دهخدا
تلئیم . [ ت َ ] (ع مص ) اصلاح کردن و فراهم آوردن . (از اقرب الموارد). بار دیگر سازواری کردن و اصلاح نمودن . (ناظم الاطباء).
-
خوسیدن
لغتنامه دهخدا
خوسیدن . [ دَ ] (مص ) خشکیدن . || درهم کشیدن . || پرچین کرده شدن . || تر کرده شدن . || جاری شدن از چشم . || جمع کردن . گرد کردن . فراهم آوردن . (ناظم الاطباء).
-
جمع کردن
لغتنامه دهخدا
جمع کردن . [ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) گرد کردن . (فرهنگ فارسی معین ): اموال بسیار جمع کرد. || فراهم کردن . غند کردن . (فرهنگ فارسی معین ): لوازم و اسباب خانه را جمع کرد تا با وسیله ٔ نقلیه حمل کند.