کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فراسیون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فراسیون
لغتنامه دهخدا
فراسیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) گیاهی است که به عربی صدف الارض گویند و در مؤید گوید: گندنای کوهی است و درکتب طبی نیز چنین است . (آنندراج ). نام گندنای کوهی باشد و آن را به تازی حشیشةالکلب و صوف الارض و سندیان الارض خوانند. چون با نمک بر گزیدگی سگ دیوا...
-
جستوجو در متن
-
فاراسیون
لغتنامه دهخدا
فاراسیون . (معرب ، اِ) فراسیون است . رجوع به فراسیون شود.
-
فراشیون
لغتنامه دهخدا
فراشیون . [ ف َ ] (معرب ، اِ) گندنای کوهی . فراسیون . رجوع به فراسیون شود.
-
سذابرغا
لغتنامه دهخدا
سذابرغا. [ ] (اِ) فراسیون . (دزی ج 1 ص 643). رجوع به فراسیون شود.
-
شنبار
لغتنامه دهخدا
شنبار. [ شَم ْ ] (ع اِ) فراسیون . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ص 224). رجوع به فراسیون شود.
-
شریث
لغتنامه دهخدا
شریث . [ ش َ ] (اِ) فراسیون است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (از ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). رجوع به فراسیون شود.
-
فارسیون
لغتنامه دهخدا
فارسیون . (معرب ، اِ) رجوع به فراسیون شود.
-
شنان
لغتنامه دهخدا
شنان . [ ش ِ ] (اِ) دارویی است که آن را به یونانی فراسیون گویند و به شیرازی گندنای کوهی خوانند و بعضی گویند به این معنی عربی است . (از برهان ).گندنای کوهی و فراسیون . (ناظم الاطباء) (آنندراج ).
-
شنا
لغتنامه دهخدا
شنا. [ ] (اِ) کراث جبلی است که به یونانی فراسیون نامند. (فهرست مخزن الادویه ).
-
افنانس
لغتنامه دهخدا
افنانس . [ اَ ن َ ] (اِ) دارویی که فراسیون نیز گویند. (ناظم الاطباء).
-
حشیشةالکلب
لغتنامه دهخدا
حشیشةالکلب . [ ح َ ش َ تُل ْ ک َ ] (ع اِمرکب ) فراسیون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). صوف الارض . (اختیارات بدیعی ).
-
اخریط
لغتنامه دهخدا
اخریط. [ اِ ] (ع اِ) کراث برّی است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). گندنای صحرائی را گویند،قولنج بگشاید و بول براند، بعربی کراث الکرکم خوانند. (برهان قاطع). طبطان . فراسیون . نوعی از شورگیاه .
-
انجیده
لغتنامه دهخدا
انجیده . [ اَ دَ ] (مأخوذ از یونانی ،اِ) گندنای کوهی باشد که بعربی حشیشةالکلب خوانند و صوف الارض نیز گویند و دشوار زاییدن زنان را سودمند بود. (برهان قاطع) (آنندراج ). فراسیون . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ).
-
زغبر
لغتنامه دهخدا
زغبر. [ زَ / زِ ب َ ] (ع اِ) نوعی از درخت سرو باریک برگ . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). مرو سفید را گویند و آن رستنی باشد دوایی که اکثر امراض بلغمی را نافع است . (برهان ). یک نوع گیاهی که مرو سپید نیز گویند. (ناظم الاطباء). فراسیون ...