کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فدید
لغتنامه دهخدا
فدید. [ ف َ ] (اِخ ) موضعی است به حوران ، و از آن موضع است سعیدبن خالد عثمانی که در زمان مأمون دعوی خلافت کرد. (منتهی الارب ).
-
فدید
لغتنامه دهخدا
فدید. [ ف َ ] (ع اِ) بانگ و آواز سخت و شدت آن ، یا آواز دویدن گوسپندان ، یا آواز دویدن گوسپندان آمیخته با آواز شبانان و رانندگان ، یاآوازی است شبیه آواز مار که از پوست برآید. (منتهی الارب ). || شتران بسیار. یقال : لفلان فدید من الابل ؛ ای کثیر. (منته...
-
فدید
لغتنامه دهخدا
فدید. [ ف َ ] (ع مص ) بانگ کردن ، یا سخت بانگ کردن ، یا به آواز مانا به آواز مار که از پوست برآید بانگ برآوردن . (از منتهی الارب ). || بلند کردن مرد آواز خویش را، و به قولی سخت بانگ کردن ، یا آوای دویدن گوسپند برآوردن ، یا همچون آوای دویدن گوسپند با ...
-
جستوجو در متن
-
هدید
لغتنامه دهخدا
هدید. [ هََ ] (ع ص ) مرد دراز. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) بانگ . (منتهی الارب ). دوی الهاد و دوی الصوت . (اقرب الموارد). فدید. رجوع به فدید شود. || (مص ) بانگ برآوردن دیوار و جز آن وقت فرورفتن . (منتهی الارب ). هده . بانگ کردن و بیوفتیدن ...
-
دویدن
لغتنامه دهخدا
دویدن . [ دَ دَ ] (مص ) رفتن با تعجیل بسیار. شتابان رفتن . تاختن . (از ناظم الاطباء). اخرار. ساو. زکیک . قرضبة. قحص . افاجة. فندسة. کودءة. هبذ. کعسبة. تعی . جظ. طعسبة. رطل . رطول . نوداءة. ردی . ردیان . وَفَض . وفض . ایفاض . استیفاض . فدید. وکز. تلبط...
-
شتر
لغتنامه دهخدا
شتر. [ ش ُ ت ُ ] (اِ) اُشْتُر، جانوری پستاندار عظیم الجثه از گروه نشخوارکنندگان که خود تیره ای خاص را به وجود می آورد. این پستاندار بدون شاخ است ولی دارای دندانهای نیش میباشد. معده ٔ شتر دارای سه قسمت است و هزارلا (برجستگی و فرورفتگی ) ندارد. در هر پ...