کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فدرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
فدرة
لغتنامه دهخدا
فدرة. [ ف ِ رَ ] (ع اِ) پاره ای از گوشت پخته . || پاره ای از شب . || پاره ای از کوه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). قطعه ای از کوه و یا آنچه را در بالای کوه مشرف باشد فدره گویند. (اقرب الموارد از الاساس و التاج ).
-
فدرة
لغتنامه دهخدا
فدرة. [ ف ُ دَ رَ ] (ع ص ) تنها رونده : رجل فدرة؛ مرد تنها رونده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد).
-
واژههای مشابه
-
فدره
لغتنامه دهخدا
فدره . [ ف َ رَ / رِ ] (اِ) بوریائی که از برگ خرما و جز آن بافند و بر بالای چوبها و پرواره های سقف خانه اندازند و خاک و گل بر آن ریزند. (برهان ).
-
جستوجو در متن
-
فندیر
لغتنامه دهخدا
فندیر. [ ف ِ ] (ع اِ) پاره ای از کوه جز فدره . || سنگ بزرگ بیرون جسته از سر کوه . (منتهی الارب ). رجوع به فندیرة شود.
-
فندیرة
لغتنامه دهخدا
فندیرة. [ ف ِرَ ] (ع اِ) پاره و توده ٔ بزرگ از خرما. || سنگ بزرگ بیرون جسته از سر یا بن کوه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). منتهی الارب این معانی را در ذیل فندیر نیز آورده است . || پاره ای از کوه جز فدرة. (منتهی الارب ). ج ، فنادیر. (اقرب الموارد). ...
-
پرواره
لغتنامه دهخدا
پرواره . [ پ َرْ رَ / رِ ] (ص ) پرورش یافته شده .بشبیون . فربه . مسمن . (برهان ). || (اِ) فرواره . برواره . غرفه . (نصاب الصبیان ) (دهار). مشربه . علّیة. || حیوان بپروار بسته : چرخ مردم خوار اگر روزی دو مردم پروردنیست از شفقت مگر پرواره ٔ او لاغر است...
-
وشیع
لغتنامه دهخدا
وشیع. [ وَ ] (ع اِ) سقف خانه . (اقرب الموارد). || شاخ ریزه ها و فدره که بر سقف و بالای پرواره اندازند و گاهی از آن پرده های جوانب نئین سازند و آن را به گیاه یز بندند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || آنچه پیرامون باغ نصب کن...