کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فجره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
فجرة
لغتنامه دهخدا
فجرة. [ ف َ ج َ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ فاجر. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به فاجر شود.
-
فجرة
لغتنامه دهخدا
فجرة. [ ف َ رَ ] (ع مص ) برانگیخته گردیدن بر گناه و زنا کردن . (منتهی الارب ). رجوع به فجر شود. || رو گردانیدن از حق . (منتهی الارب ). رجوع به فجر شود. || (اِ) جای فراخ .- فجرةالوادی ؛ جای فراخ رودبار که آب روان گردد بسوی آن . (منتهی الارب ).
-
فجرة
لغتنامه دهخدا
فجرة. [ ف ُ رَ ] (ع اِ) جای آب زهیدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ، فُجَر. (اقرب الموارد).- فجرةالوادی ؛ جای وسیعی که آب بسوی آن زهَد. (اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
کفره
لغتنامه دهخدا
کفره . [ ک َ ف َ رَ / رِ ] (از ع ، ص ، اِ) مردمان کافر و ملحد و بیدین . (ناظم الاطباء) : لشکراسلام ... گروهی انبوه از کفره ٔ فجره طاغیه ٔ باغیه را به دارالبوار فرستاده . (سلجوقنامه ٔ ظهیری ص 26). کفره ٔ فجره ٔ گرج طمع بر تملیک ولایت مستحکم کردند. (جه...
-
فاجر
لغتنامه دهخدا
فاجر. [ ج ِ ] (ع ص ) تبهکار. زناکار. (اقرب الموارد). || دروغگو و کسی که سوگند دروغ میخورد. || سواری که از زین متمایل گردد. (ناظم الاطباء). || نافرمان . || متمول و مالدار. || ساحر و جادوگر. (منتهی الارب ). ج ، فُجّار، فاجرون ، فَجَرة. (اقرب الموارد).
-
رو گردانیدن
لغتنامه دهخدا
رو گردانیدن . [ گ َ دَ] (مص مرکب ) رو گرداندن . گذاشتن و ترک کردن . (ناظم الاطباء). اعراض کردن . (آنندراج ) (مجموعه ٔ مترادفات ص 44). روی گردانیدن . اعراض . لُهیان . (یادداشت بخط مؤلف ): ذأر؛ رو گردانیدن از چیزی . (منتهی الارب ). فجر، فجوره ، فجره ...
-
اسم مصدر
لغتنامه دهخدا
اسم مصدر. [ اِ م ِ م َ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) اسم مصدر در عربی : ابن مالک در الفیة گوید : بفعله المصدر الحق فی العمل مضافاً او مجرداً او مع اَل ان کان فعل مع اَن او ما یحل محلّه و لاسم مصدر عمل .عبدالرحمن سیوطی در شرح بیت اخیر در «بهجةالمرضیة»...
-
ابیوردی
لغتنامه دهخدا
ابیوردی . [ اَ وَ ] (اِخ ) محمدبن احمد الأبیوردی الکوفنی و کوفن یکی از قراء ابیورد است و یاقوت گوید: ابوالمظفر محمدبن ابی العباس احمدبن محمد ابی العباس احمدبن اسحاق بن ابی العباس محمد الامام بن اسحاق بن الحسن ابی الفتیان بن ابی مرفوعه منصوربن معاویة...