کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
فتیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای همآوا
-
فطیر
لغتنامه دهخدا
فطیر. [ ف َ ] (اِخ ) عید یهود و نصرانیان . (یادداشت مؤلف ). از اعیاد یهود. (اقرب الموارد) : گر نبارد فیض باران عنایت بر سرم لابه بر گردون رسانم چون جهود اندر فطیر. سعدی .رجوع به فطیرخواران شود.
-
فطیر
لغتنامه دهخدا
فطیر. [ ف َ ] (ع اِ) خلاف خمیر یعنی ناخاسته و هرچه زودی و شتابی کرده شود از وقت ادراک آن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). خمیر برنیامده . (برهان ).- امثال : بی مایه فطیر است ؛ منظور این است که اگر بنیاد چیزی درست نباشد به ثمر نخواهد رسید. در تدا...
-
جستوجو در متن
-
فتاب
لغتنامه دهخدا
فتاب . [ ف َ ] (اِ) نان فتیر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
فتوت
لغتنامه دهخدا
فتوت . [ ف َ ] (ع ص ) کوفته . فتیت . || ریزه ریزه نموده . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) نان فتیر. (فهرست مخزن الادویه ).
-
فتیت
لغتنامه دهخدا
فتیت . [ ف َ ] (ع ص ، اِ) کوفته و ریزه ریزه کرده . (منتهی الارب ). فَتوت . (اقرب الموارد). || نان ریزه . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). نان خشک است که بسیار نرم ساییده باشند و مستعمل آن از نان گندم است . قلیل الغذا و مخفِّف رطوبت معده و مولد ریاح و س...